responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 37

بود، سرانجام برای حلّ مشکل، «عتبه» پیشنهاد کرد که «اسعد» پنبه‌ای در گوش خود فرو برد تا سخن او را نشنود.
«اسعد» آهسته وارد «مسجد الحرام» شد و آغاز به طواف کرد. در نخستین شوط، چشمش به پیامبر اسلام افتاد، دید مردی در حجر اسماعیل نشسته و عده‌ای از بنی هاشم دور او را گرفته و از وی محافظت می‌کنند، ولی از ترس تأثیر سخن او جلو نیامد. سرانجام در میان طواف با خود اندیشید که این چه کار احمقانه‌ای است که من انجام می‌دهم، ممکن است فردا در مدینه از من درباره این حادثه سؤال‌هایی بکنند، آن موقع من در پاسخ آنان چه بگویم؟ از این‌رو، لازم دید که درباره این حادثه اطلاعاتی به دست آورد.
او قدری پیش آمد و به رسم عرب جاهلی سلام کرد و گفت: «أنعم صباحا.»
حضرت در جواب وی فرمود: خدای من تحیّتی بهتر از این فرو فرستاده است و آن این است که بگوییم: «سلام علیکم». آن‌گاه «اسعد» از اهداف پیامبر سؤال کرد، پیامبر در پاسخ پرسش او، آیه‌های 152 و 153، از سوره انعام را که واقعا آیینه تمام‌نمای روحیات و آداب عرب جاهلی است، تلاوت کرد. این دو آیه که متضمن درد و درمان ملتی بود که 120 سال با یکدیگر جنگ داشتند؛ تأثیر عمیقی در دل وی گذاشت، لذا فورا اسلام آورد و تقاضا کرد که کسی را به عنوان مبلّغ، به «مدینه» اعزام فرماید و پیامبر «مصعب بن عمیر» را به عنوان معلّم قرآن و اسلام، به مدینه فرستاد.
دقّت در مفاد این دو آیه، ما را از هرگونه بحث و مطالعه در اوضاع عرب بی‌نیاز می‌کند، زیرا این دو آیه آشکارا می‌رساند که بیماری‌های مزمن اخلاقی، زندگی عرب جاهلیت را تهدید می‌کرد. پیامبر فرمودند:
بگو، بیایید تا من اهداف رسالت خود را تشریح کنم. اهداف من عبارتند از:
1. من برای این مبعوث شده‌ام که شرک و بت‌پرستی را از بین ببرم. [1]


[1]. قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً.
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 37
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست