زندگی در راه عقیده ترجیح میدهد و حیات حقیقی و زندگی واقعی را در چهره مردان مجاهد میبیند و این جمله ورد زبانش است: إنّما الحیاة عقیدة و جهاد. [1] نظری به زندگی «ابو طالب» بیفکنید؛ محرّک او در این راه چه بوده و چه عاملی او را وادار میکرد تا لب پرتگاه نیستی پیش رود و از جان، مال، مقام و قبیله دست بشوید و همه را فدای حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم بکند. قدر مسلم این است که محرّک مادی نداشته و نمیخواسته از برادرزاده خود استفاده مادی کند و مالی به دست آورد، زیرا پیامبر آن روز تهی دست بوده و قدرت و ثروتی نداشته است. منظور ابو طالب این نبود که منصب و مقامی به دست آورد، زیرا او در اجتماع آن روز مهمترین منصب را در اختیار داشت و ریاست مکّه و سرزمین «بطحاء» با او بود، بلکه منصب و شخصیت ممتاز خود را هم بر اثر دفاع از رسول خدا نزدیک بود از دست بدهد، زیرا دفاع از او مایه شورش سران قبایل بر ضد او بود و آنان را مصمم میکرد که بر علیه خاندان هاشم و ابو طالب قیام کنند. تصور باطل شاید برخی از کوتهنظران چنین تصور کنند که علت فداکاری ابو طالب همان رشته خویشاوندی بوده است؛ به عبارت دیگر، تعصبات قومی او را بر این کار واداشته و حاضر شده بود بر اثر رشته قومی و تعصبات خانوادگی در راه برادرزاده، خود را از هستی ساقط کند. ولی این گمان به قدری بیاساس است که با بررسی مختصری، پوچی آن روشن میشود، زیرا هرگز رشته خویشاوندی تا این حد باعث نمیشود که انسان [1]. البته مقصود عقیده مقدس است که در آن «خود محوری» در «خدا محوری» هضم گردد و در این مورد میگویند: قف عند رأیکو اجتهد انّ الحیاة عقیدة و جهاد