responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 350

بر دوش تو می‌گذارم.
وی در پاسخ عبد المطلب گفت: پدر جان، محمد هیچ احتیاجی به سفارش ندارد، زیرا او فرزند من است و فرزند برادرم. [1]
شاید لحظه‌ای که عرق مرگ بر جبین ابو طالب نقش بسته بود، پیامبر گرامی به یاد حوادث تلخ و شیرین گذشته افتاده و با خود چنین می‌گفت:
1. این شخصی که در بستر مرگ افتاده، همان عموی مهربانی است که در دوران محاصره در شعب، شب‌ها مرا از خوابگاهم بلند می‌کرد و دستم را می‌گرفت و در نقطه دیگری وسایل استراحتم را فراهم می‌کرد و فرزند دل بندش علی را در رخت‌خواب من می‌خوابانید و نظرش این بود که هرگاه قریش به طور ناگهانی بریزند و بخواهند مرا در حالت خواب قطعه‌قطعه کنند، تیرشان به هدف اصابت نکند و فرزند وی (علی) فدای بقا و زندگی من گردد. حتی شبی که فرزندش علی به او گفت:
بابا جان سرانجام من شبی در همین بستر کشته خواهم شد، او را با لحن شدیدی پاسخ داد:
فرزندم، بردباری از نشانه‌های خردمندی است؛ هر زنده‌ای به سوی مرگ خواهد رفت.
من بردباری تو را آزموده‌ام، بلاها سخت دشوار است. تو را فدای زنده ماندن نجیب، فرزند نجیب (محمد بن عبد اللّه) نموده‌ام. [2]
علی علیه السّلام، وی را با سخنانی شیرین‌تر و نغزتر پاسخ داد و مرگ خود را در راه پیامبر را چنین خطاب می‌کنیم: السّلام علی عمّک عمران أبی طالب برخی تصور کرده‌اند که ابو طالب نام اوست نه کنیه او.


[1]. یا ابت لا توصینّ بمحمّد؛ فإنّه ابنی و ابن أخی.
[2].
اصبرنّ یا بنیّ فالصبر أحجی‌کلّ حیّ مصیره لشعوب
قد بلوناک و البلاء شدیدلفداء النجیب و ابن النجیب امیر مؤمنان در پاسخ پدر چنین گفت:
أ تأمرنی بالصبر فی نصر أحمدو و اللّه ما قلت الذی قلت جارعا
و لکن أحببت أن تری نصرتی‌و تعلم أنّی لم ازل لک طائعا مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 27 و الحجة، ص 70.
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 350
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست