«هرودت» و «ارتمیدور» دو مورخ شهیر مسیحی که قبل از میلاد میزیستند و مسعودی و دیگران از مورخان اسلام، نقل کردهاند. [1] جای تردیدی نیست که در نقاط مختلف عربستان، اجمالا تمدنهایی بوده است، ولی دلیلهایی که «گوستاولوبون» ارائه کرده، نمیتواند گواه بر وجود تمدن در تمام نقاط عربستان باشد. صحیح است که تکامل یک زبان همراه با سایر آثار تمدن پیش میرود، ولی نمیتوان زبان عربی را با یک زبان مستقل و غیر مربوط، به زبانهای عبرانی، سریانی، آشوری و کلدانی دانست، زیرا به تصدیق اهل فن، همه اینها زمانی با هم متحد بودهاند و از یک زبان منشعب گردیدهاند. با این وضع احتمال میرود که زبان عربی، تکامل خود را در میان عبرانی یا آشوری طی کرده و بعد از تکامل به صورت جداگانهای درآمده است. شکی نیست که داشتن روابط تجاری با ملتهای مترقّی جهان، گواه ترقّی و تمدن آنها است، ولی آیا تمام نقاط عربستان از این روابط بهرهای داشتند، یا این که غالبا منطقه حجاز از آن بیبهره بود؟ از طرفی نیز روابط دو منطقه حکومتنشین حجاز «حیره- غسان» با ایران و روم گواه تمدن آنان نیست، زیرا تمام این حکومتها جنبه دستنشاندگی داشتند، امروزه بسیاری از کشورهای آفریقا جزء مستعمرههای دولتهای غربیاند، لکن نشانهای از تمدن واقعی غرب در آنجا، وجود ندارد. البته تمدن شگفتانگیز «سبأ و مأرب یمن» را نمیتوان انکار کرد، زیرا گذشته از آنچه در تورات، از «هرودت» و دیگران نقل شده است؛ مورخ نامی «مسعودی» درباره «مأرب» چنین مینویسد: از هر طرف عمارات زیبا، درختهای سایهدار، نهرهای آب جاری، آن را احاطه کرده بود و عرض کشور تا این حدود بود که یک نفر سوار قابل نمیتوانست عرض و طول آن را در [1]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 78- 102.