خداپرست بودند. به یاد دارید که در موقع حمله سپاه پیل، عبد المطلب حلقه کعبه را به دست گرفت و با خدای خود، بسان یک موحد به مناجات پرداخت و گفت: خدایا جز تو به کسی امیدوار نیستم ... همچنین، ابو طالب در مواقع قحطی و خشکسالی، برادرزاده خود را به مصلا میبرد و خدا را به مقام او سوگند میداد و باران میطلبید و در این مورد اشعار معروفی دارد که در کتابهای تاریخ وارد شده است. حتّی پیامبر، خود هنگام مذاکره با بحیرا راهب «بصری» تنفر خود را به بتهای معروف عرب اظهار کرد. آنجا که راهب، رو به او کرد و گفت: تو را سوگند میدهم به حقّ «لات و عزّی» مرا از آنچه که میپرسم، پاسخگو. رسول گرامی بر او پرخاش کرد و گفت: هرگز مرا به «لات و عزّی» سوگند مده. چیزی در جهان نزد من مانند پرستش آن دو مبغوض نیست. آنگاه راهب گفت: تو را به خدا سوگند میدهم از آنچه که من سؤال میکنم مرا آگاه کن. رسول گرامی فرمود: آنچه میخواهی بپرس. [1] همه اینها گواهی میدهد که رسول گرامی و پسران خاندان عبد المطلب، همگی خداپرست و موحد بودهاند و بهترین گواه بر یکتاپرستی او، همان اعتکاف او قبل از بعثت در غار «حراء» است. سیرهنویسان، همگی اتفاق نظر دارند که رسول گرامی، سالی چند ماه در غار «حراء» به عبادت خدا میپرداخت. امیر مؤمنان در این مورد میفرماید: و لقد کان یجاور فی کلّ سنة بحراء. فأراه و لا یراه غیری [2]؛ پیامبر در هر سال، در کوه حرا اقامت میگزید؛ من او را میدیدم و جز من کسی او را نمیدید. حتّی روزی را که او به رسالت الهی مبعوث شد، در خود غار مشغول عبادت بود. امیر مؤمنان درباره این بخش از زندگی پیامبر چنین میفرماید: از روزی که پیامبر از شیر بازگرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته را برای تربیت او [1]. تاریخ الخمیس، ج 1، ص 258. [2]. نهج البلاغه عبده، خطبه 190 و فیض الاسلام، ص 775.