عبد الدار» و «بنی عدی» پیمان بستند که نگذارند این افتخار نصیب دیگران شود. برای تحکیم پیمان، ظرفی پر از خون کردند و دستهای خود را در آن فرو بردند. روی این پیشامد کار بنّایی پنج شبانه روز تعطیل شد. کار قریش به جای باریک رسید، دستههای مختلفی از «قریش» در مسجد الحرام گرد آمدند و در انتظار حادثه خونینی بودند. بالاخره، پیرمرد سالخوردهای از قریش، به نام «ابو امیة بن مغیره مخزومی» رؤسای قریش را جمع کرد و گفت: نخستین کسی را که از در صفا (و در بعضی از تواریخ باب السلام) وارد شود، او را به حکمیت بپذیرید؛ همگی قبول کردند. ناگهان (جوان قریش) از آن در وارد مسجد شد. همگی گفتند: این همان «محمد امین» است و ما به حکمیّت او راضی هستیم. [1] رسول گرامی صلی اللّه علیه و آله و سلّم برای فصل خصومت دستور داد: پارچهای آوردند، با دست خود «حجر الاسود» را در میان آن گذاشت. سپس فرمود: هر یک از رؤسای چهارگانه مکّه، یک گوشه آن را بگیرد. هنگامی که «حجر» را به نزدیک رکن بردند؛ امین قریش با دست مبارک، سنگ را در جای خود نصب کرد و بدین طریق به مشاجرات قریش- که چیزی نمانده بود حوادث خونینی به وجود آورد- پایان داد. [2] [1]. هذا الأمین رضینا و هذا محمد! [2]. هبیرة بن وهب مخزومی طی قصیدهای جریان را به شعر درآورد و گفت: رضینا و قلنا: العدل أوّل طالعیجیء من البطحاء من غیر موعد ففاجأنا هذا الأمین محمدفقلنا: رضینا بالأمین محمد بخیر قریش کلّها أمس شیمةو فی الیوم مع ما یحدث الله فی غد فجاء بأمر لم یر الناس مثلهأعمّ و أرضی فی العواقب و البد و تلک ید منه علینا عظیمةیروب لها هذا الرمان و یعتدی سیره ابن هشام، ج 1، ص 212- 232، کافی، ج 4، ص 217، جالب اینجا است که هنگام تجدید بنای کعبه، اعلان کردند که: لا تدخلوا فی بنیانها من کسبکم إلّا طیبا، و لا تدخلوا فیها مهر بغی و لا بیع ربا، و لا مظلمة أحد من الناس: در تجدید ساختمان کعبه، از مال طیب و حلال خود خرج کنید. پولهایی که از طریق اعمال ناشایست، یا ربا و یا ظلم و ستم به دست آوردهاید، در این راه خرج نکنید. به طور مسلم این مطالب، همان رسوبی از تعالیم انبیا بوده که در میان آنان باقی مانده بود.