عبارتند از: 1. محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم به اتفاق مورخان «امّی» بود و دارای سواد خواندن و نوشتن نبود و هنگام مسافرت بیش از دوازده سال نداشت. آیا با این وضع عقل باور میکند که طفل درس نخوانده که دوازده بهار از عمر او گذشته بود؛ بتواند حقایقی از تورات و انجیل را فراگیرد و سپس آن را در چهل سالگی، به نام وحی قالب بزند و شریعتی از نو بسازد؟ چنین مطلبی از موازین عادی بیرون است و شاید با در نظر گرفتن میزان استعداد بشر، بتوان آن را از محالات قرار داد. 2. مدت این مسافرت کمتر از آن بود که محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم بتواند در آن مدت کم، تورات و انجیل را فراگیرد؛ این سفر، سفر بازرگانی بود و رفتن و برگشتن و مدت اقامت بیش از چهار ماه طول نکشید، زیرا «قریش» سالی دو بار مسافرت میکرد: در زمستان به سوی «یمن» و در تابستان به سوی «شام». بدین ترتیب، بیگمان همه مدت مسافرت، بیش از چهار ماه طول نکشید و بزرگترین دانشمندان جهان نمیتوانند در این مدت کم، توفیق فراگرفتن این دو کتاب بزرگ را پیدا کنند، تا چه رسد به یک طفل درس نخوانده و دبستان ندیده؛ گذشته از این، او تمام مدت چهار ماه با راهب همراه نبود، بلکه این ملاقات در یکی از منازل بین راه اتفاق افتاده و تمام جریان ملاقات، حد اکثر چند ساعت بیش نبوده است. 3. متن تاریخ گواهی میدهد که «ابو طالب» در نظر داشت، او را همراه خود به شام ببرد و «بصری» مقصد اصلی آنان نبود، بلکه «بصری» منطقهای در میان راه بود که گاهی کاروان تجارت به عنوان استراحت در آنجا توقف میکرد. در این صورت چطور ممکن است که رسول خدا در آنجا رحل اقامت افکند و به تحصیل معارف تورات و انجیل بپردازد؟ خواه بگوئیم: «ابو طالب» او را همراه خود به شام برد، یا از آنجا راه «مکّه» را در پیش گرفت و یا برادرزاده خود را همراه کسی به «مکّه» فرستاد. در هر حال، هدف کاروان و ابو طالب منطقه «بصری» نبود، تا کاروان