با در نظر گرفتن مطالبی که درباره حضرت موسی و عیسی نقل کردیم، دیگر جایی ندارد که در قبول این نوع جریانها به خود تردید راه دهیم. اکنون سؤال میشود که هدف از این حوادث فوق العاده چه بوده است؟ همان طور که یادآور شدیم، این نوع اتفاقهای غیر عادی مخصوص پیامبر گرامی نیست، بلکه تولّد پیامبران دیگر نیز با این نوع حوادث مقارن و همراه بوده است. علاوه بر قرآن، تاریخ امتها و ملتهای یهود و مسیح، این نوع سرگذشتها را درباره پیامبران خود نقل کردهاند. گذشته از این، این نوع حوادث، حس کنجکاوی جباران و ستمگران را که ملتها را به بند کشیدهاند، تحریک میکند که درباره این حوادث بیندیشند و از خود بپرسند: چه شد که خانه گلی پیرزنی شکاف برنداشت، امّا کنگره عظیم ایوان کسری فرو ریخت؟ چرا آتش آتشکده فارس، با بودن همه نوع وسایل سوخت و خاموش گشت؟ چرا بتهای دور کعبه سرنگون گشتند؟ در حالی که همه چیز در جای خود باقی بود؟ اگر در علّت این حوادث میاندیشیدند، میفهمیدند که این رویدادها از سپری گشتن دوران بتپرستی بشارت میدهد و این که به همین زودی مظاهر قدرتهای اهریمنی به نابودی کشیده خواهد شد. اصولا لازم نیست که حوادث در همان روز وقوع مایه عبرت و وسیله پند و اندرز گردد؛ بلکه کافی است که حادثهای در سالی رخ دهد و پس از سالیان درازی از آن بهرهبرداری شود. حوادث شب میلاد آن حضرت میتواند از این مقوله باشد، زیرا هدف از آنها ایجاد تکان و توجه در قلبهای مردمی بود که در بتپرستی و ظلم و بیدادگری غرق شده بودند. مردم عصر رسالت و یا کسانی که پس از آن آمدهاند؛ وقتی ندای مردی را میشنوند که با تمام قدرت به ضدیّت با بتپرستی و ظلم و بیدادگری برخاسته است، آنگاه که سوابق زندگی او را مطالعه و بررسی میکنند، ملاحظه میکنند که در شب میلاد این مرد، حوادثی رخ داده است که با دعوت او کاملا هم آهنگ است. طبعا تقارن این دو