1. مرثیه مرحوم جعفر نوای اصفهانی:
[1]
ز من گویید مرغان چمن را
که برچینند دیگر انجمن را
اگر آهنگ مرغان خوش الحان
به گوشم خوش نیاید در گلستان
مبادا پیش من گوید کسی: گل
که من بیچاره تر هستم ز بلبل
که بلبل را بود با گل سر و کار
ولی باشد مرا الفت به گلزار
خزان، بلبل به زیر پر کند سر
ولیکن تا بهار سال دیگر
چو گل را می کشد از نو در آغوش
کند درد و غم دیرین فراموش
دل من زین مصیبت بی قرار است
که گلزارم خزان فصل بهار است
دگر زین پس مرا شادی نباشد
ز قید غصّه آزادی نباشد
که می دانند یاران سخندان
جهان بی دوست زندان است زندان