3) شوهر ناپديد شود، ثروتى هم
نداشته باشد و ولى او نيز نفقه همسرش را پرداخت نكند، در اين صورت زن مىتواند
شكايت به نزد حاكم شرع ببرد. حاكم شرع در مناطقى كه رفته و در منطقهاى كه در آن
گم شده، از او جستجو مىكند، اگرچهار سال از مفقود شدن او بگذرد و خبرى از او
دريافت نشود، به وليّش دستور مىدهد كه همسرش را طلاق دهد، اگر ولى امتناع بورزد و
يا آن شخص ولى نداشته باشد، حاكم شرع شخصا او را طلاق مىدهد.
4)
اگر شوهر ديوانه يا ناقص العقل باشد وضرورت ايجاب كند، ولى او مى تواند همسرش را
طلاق دهد.
(مسأله
1764) كسى كه اختيار طلاق در دست اوست، مىتواند به كسى اجازه دهد، يا كسى
را وكيل كند كه صيغه طلاق را از طرف او اجرا كنند، اگرچه خودش نيز همراه آنها در
مجلس طلاق حضور پيدا كند.
(مسأله
1765) در صيغه طلاق بايد واژه «طالِقٌ» را به كار ببرد، مثلًا بگويد:
«فُلانَةُ طالِقٌ»، «أنْتِ طالِقٌ» يا «زَوْجَتى طالِقٌ».
پس
اگر بگويد: «طَلَّقْتُكِ»، «أنْتِ مُطَلَّقَةٌ»، «أنْتِ بايِنَةٌ» يا «أنْتِ
حَرامٌ» با هيچكدام از اينها و امثال اينها طلاق محقّق نمىشود.
(مسأله
1766) اگر كسى زنش را سه طلاقه يا دو طلاقه كند، بدون ترديد، دو طلاق و سه
طلاق واقع نمىشود، بلكه واقع شدن يك بار نيز مورد اشكال است.
(مسأله
1767) صيغه طلاق جز به عربى واقع نمىشود، مگر هنگامى كه طلاق دهنده به
غير عربى قادر نباشد، پس مىتواند به زبان ديگرى طلاق دهد، و لازم نيست كه وكيل
بگيرد.