نام کتاب : زيارتگاههاى عراق (معرفى زيارتگاه هاى مشهور در كشور عراق) نویسنده : فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی جلد : 1 صفحه : 497
رخسار زيبايش، چنان مرا به وجد
آورده بود كه از خود، بىخود شده بودم. ناگاه صورت زيبا و دلربايش كه با زبان
بسيار فصيح، اين آيات را مىخواند: (وَ نُرِيدُ
أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ
أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ)[1642]، (وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ
الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً)[1643]، مرا به خود آورد. لحظاتى بعد، درحالىكه به سجده رفته بود، صداى
امامم را شنيدم كه مىفرمود: «عمهجان! فرزندم را نزد من بياور».[1644]
من
نوزاد را به سمت پدر بردم. امام عسكرى (ع)، فرزند دلبندش را در آغوش گرفت و برايش
اذان و اقامه خواند. او را بوييد و بوسيد و در حالىكه با نگاه محبتآميز، به
فرزندش مىنگريست، او را به من بازگرداند تا به مادرش برسانم.[1645]
از همان ابتداى تولد تا شهادت امام عسكرى (ع)، يعنى از نيمه شعبان سال 255 ه. ق، تا هشتم ربيع الاول 260 ه. ق، تنها چند نفر از ياران خاص امام عسكرى (ع)، مانند احمد بن اسحاق، يعقوب بن منقوش، عمرو الاهوازى و محمد بن عثمان عمروى بودند كه موفق به زيارت وى شدند.
حديث هجران
حدود شش سال از زندگى نورانى و سراسر مهر و محبت امام عسكرى (ع) با نرجس (عليها السلام)، از زمان تولد فرزندشان، مىگذشت. در اين مدت، ولادت حضرت مهدى (عج)، گرمىبخش دل پدر و مادر بود. اما كوشش فراوان كارگزاران معتمد عباسى براى يافتن وى، عرصه را بر ايشان تنگ كرده بود. اما به خواست حقتعالى، جاسوسان معتمد، نمىتوانستند بر امام، دست يابند. عاقبت تدبير كردند تا امام عسكرى (ع) را به شهادت برسانند و اين مسئله،
[1642] .« و ما اراده كرديم تا بر مستضعفان زمين، نعمت
بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم».( قصص: 5)
[1643] .« و بگو حق آمد و باطل نابود شد؛ زيرا باطل، نابود
شدنى است».( اسراء: 80).
[1644] . كمال الدين و تمام النعمة، ص 424؛ مدينة المعاجز،
ج 8، ص 10؛ الخرائح والجرائج، ج 1، ص 455؛ الثاقب فى المناقب، ص 152.