responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 3  صفحه : 94

افاضه شود. البته اين «بايد» بايد فقهى نيست، بلكه بايد الهى است، كه با كامل شدن بدن، و وسيع‌تر شدن آن نمى‌تواند براى افاضه فيض، آنى معطّل بماند؛ چون تعطيل در فيض است و اين محال است.

و بالجمله: تماميت استعداد همان، و افاضه همان؛ بلكه تمامية الاستعداد منفك از رسيدن فيض به آن نيست، بلكه فيض بر بدن، بعد از اين استعدادِ متقدم است؛ اگر چه در رتبه عقليه باشد، و حال آنكه اگر نفس در جاى ديگر باشد و آن را بياورند و وارد بدن نموده و به آن الحاق نمايند، اين الحاق به بدن، فيض نيست و اين فاعليت الهيه نمى‌شود، اين حركت دادن چيزى از جايى به جايى است بدون اينكه فاعليت الهيه بوده باشد.

اشكال پنجم فخر رازى‌

ايراد پنجم فخر اين است كه چرا جايز نباشد نفوس تكثر داشته باشند و صفت مميزه در هر يك به جهت امرى از امور باشد و باز آن امر به جهت سابقيت امر ديگرى مختص باشد؟ و به عبارت ديگر: چرا جايز نيست افراد، در نفس تكثر داشته باشند و جهت تكثر آن امر عرضى باشد؟ منتها عروض آن امر عرضى، به جهت سابقيت عروض يك امر عرضى ديگرى الى غير النهايه باشد كه هر سابقى موجب عروض لاحقى باشد. [1]

آخوند در جواب مى‌فرمايد: اگر نفس، مجرد شد، در مجرد معقول نيست كه امرى موجب لحوق يك امر عرضى ديگرى باشد و امر سابق، ذات را براى عروض يك امر لاحق مستعد كند؛ زيرا چيزى كه فاقد چيزى شد و سپس واجد آن گرديد در او يك جهت امكانى لازم است كه به واسطه آن ماده قابله بتواند در سايه سير ترقى، آنچه در او بالقوه بوده بالفعل گردد. و البته اين معنى در چيزى كه ماده و هيولى دارد متصور است و اگر ماده نداشته باشد، غير معقول است كه امرِ عارض شده، شى‌ء را مستعد و قابل براى عروض امر لاحقى نمايد.


[1] مباحث مشرقيه، ج 2، ص 402.

نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 3  صفحه : 94
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست