نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 568
دروغ گفته است، بلكه اگر كسى آن حقيقت بسيطه را درك كند، انسان را درك كرده است. در قوس صعودى هم كه انسانى از طبيعت برخاسته است و نسلش از عالم طبيعت بوده و به تمام انسانيت رسيده است، اگر كسى آن حقيقت را احضار كند، حقيقتش مثل انسان نازل است، پس شيئيت شىء به صورت و فصل اخير اوست، نه به اجناس و فصول سابقه و اگر آن سوابق گفته مىشود به اعتبار اين است كه اينها سابقهاش بودهاند، ولى فعلًا اينها نيست.
منطقيين براى نشان دادن اصل قضيه و مراتب سابقه، اجناس و فصول را اين چنين ترتيب دادهاند و آنها را مفاهيم لا بشرط اخذ نمودهاند و از اين روشى كه در ترتيب اجناس و فصول عاليه و متوسطه از منطقيين وجود دارد، معلوم مىشود كه قضيه حركت جوهريه پيش آنها ثابت و مسلّم بوده است؛ فلاسفه قديم و آنهايى كه منطق را احداث نمودهاند، حركت جوهريه مورد نظرشان بوده است و مفاهيم اجناس و فصول متوسطات را بر طبق خارج، لا بشرط گرفتهاند، منتها از بس در نقل قول فلاسفه تغيير و تبديل رخ داده و مترجمين نتوانستند صحيح ترجمه كنند و يا درست تفسير نمايند، اصل قضيه حركت جوهريه از بين رفته است ولى نشانهها و علاماتش مانده است و در زمان آخوند رحمه الله دوباره ثابت و مبرهن گرديده است.
در نتيجه: از توضيح اين اصل معلوم شد كه اگر صورت اخيره، ماده منضمّه را از دست بدهد و جز صورت نماند، شيئيت شىء با برهان قاطع محفوظ است، بلكه بالضرورة و المشاهدة در اشباه و نظاير چنين است، مثل صورت شمشير و سرير، سرير بودن سرير به مادهاش كه چوب باشد نيست، بلكه به صورت اوست و لذا اگر چه ماده چوب نباشد و يا اصلًا بقاى شكل و صورت، بلاماده فرض شود، باز سرير، سرير است.
اصل ششم: هويت انسان به نفس است نه بدن
اصل ششم اسفار را ما بعد از اصل هفتم ذكر مىكنيم؛ براى اينكه شايد اصل هفتم، مستقلًا اصلى نباشد؛ چنانكه خود آخوند رحمه الله هم بعد از ذكر همه اصول از آنها به
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 568