responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 3  صفحه : 567

بسيط است به طورى كه اگر بشود آن موجود بسيط را با مشاهده و حضور و به علم حضورى در ذهن كسى احضار كنيم، از اين همه زياده‌گويى مستغنى و بى‌نياز مى‌باشيم.

اين تفصيل در انسان در قوس نزول غلط است؛ چون اين تفصيل، تعريف به سوابق است كه اگر بخواهيم موجودى را كه از طبيعت و مرتبه هيولى و جوهريت بلند شده و حركت كرده با همه سوابق آن تعريف كنيم، ناچار هستيم هر سابقه‌اى را كه اين موجود؛ يعنى انسان داشته، آن را در تعريف اخذ كنيم؛ چون انسان صاعد در قوس صعودى، از همه اين سوابق عبور كرده است.

اما در انسان نازل در قوس نزول، بيان اين تفصيل درست نيست؛ چون اين انسان وارد طبيعت نشده، تا اين سوابق را داشته باشد، يعنى اول هيولى باشد و پس از آن جوهر امتداديه و سپس عنصريت و بعد نما و بعد حيوانيت را داشته باشد تا اينكه انسان شود، بلكه اين سوء سابقه مال انسانى است كه از مادة المواد شروع شده و جوهر امتدادى و عنصريت و نباتيت و حيوانيت را پشت سر گذاشته باشد. و به عبارت ديگر، مال انسانى است كه:

از جمادى مردم و نامى شدم‌

 

وز نما مردم ز حيوان سر زدم‌ [1]

 

اينكه قرآن شريف اين همه ما را به خلقت انسان و مراحل آن آگاه مى‌كند و مى‌گويد: خلقت انسان از ماده نَتن بوده و بعد نطفه و علقه و مضغه و بعد لحم و عظم و غيره شده است، [2] هدفش گوشزد كردن سابقه ننگين انسان است، گرچه الآن نطفه و علقه و مضغه نيست، و ليكن آنها بوده است و حالا اين شده است و همان موجود كثيف گنديده بود كه اين موجود لطيف مجرد نورى شده است.

و بالجمله: اگر كسى بخواهد انسان نازل در قوس نزول، مانند فرد عقلانى انسان و رب النوع آن را تعريف كند، اين سوابق را ذكر نمى‌كند؛ به جهت اينكه اگر بگويد،


[1] مثنوى معنوى، ص 512، دفتر سوم، بيت 3902.

[2] حجر (15): 26؛ مؤمنون (23): 12- 14.

نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 3  صفحه : 567
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست