نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 524
ثالثاً: اگر بگوييم كه جزء انسان و يا حيوان و يا گياه و شجرى نمىشود، و يا در هوا و زمين هم پراكنده نمىگردد؛ چنانكه ژاپنيها مجموعه بدن را در جعبهاى حفظ كرده تا پوسيده و خاك مىشود، بنا بر قول سابق بايد گفته شود اين همان انسان است كه بوده و هيچ تفاوتى نكرده است؛ براى اينكه اين شخص اولًا به صور نوعيه قائل نيست و به هيئت اجتماعيه هم قائل نشده است؛ براى اينكه مىگويد: اگر چه ذراتى در اطراف و در اشياء مختلف منبثّ است ولى باز هم انسان است، و البته اين قول ضرورى البطلان است و احدى نمىتواند اين حرف را بزند؛ زيرا اين حرف از علائم غير قابل ترديد جنون به شمار مىرود.
و اگر به صورت نوعيه قائل نباشد، اما صورت اجتماعيه اجزاء را در انسان بودن شخص دخيل بداند، بعد از انحلال اين هيئت بايد قائل شود كه انسان معدوم مىشود، و اگر هيئت اجتماعيه از همين اجزائى كه بعد از انحلال هيئت اولى كه قبل از موت داشت پراكنده شده و دوباره به تخمير آن اجزاء حاصل شود، باز همان انسان باشد، اين هم ضرورى البطلان است؛ چون لازمه آن تخلل العدم بين الشىء و نفسه مىباشد.
و ثانياً: محال است كه صورت نوعيه نباشد؛ زيرا شيئيت شىء به صورت شىء است و به ماده نيست و بر صورت نوعيه، برهان قائم است و محال است جسم مطلق بما انّه مطلق، موجود شود مثل هيولى، و لذا جسمى نيست كه لا بشرط باشد و به غير تعيّن جسمى، تعيّن ديگرى نداشته باشد و گرچه جسم يك ذره كوچك باشد، باز صورت نوعيه دارد؛ جسم بشرط شىء است نه اينكه جسم لا بشرط باشد، پس بدون صورت نوعيه در عالم طبيعت چيزى وجود ندارد.
و ثالثاً: ما تجرد نفس را اثبات كردهايم و بعد از تجرد، مجالى براى اين حرفها نيست، و البته بىتأمل نبايد حرف زد، اروپاييها يك چيزى گفتهاند و بعضى از جهّال نفهميده آن را نوشتهاند و كسى كه نفهميده و بىتأمل سخن مىگويد مدرك سفاهت خود را اظهار مىكند.
بالجمله: در صور نوعيه كه اختلال حاصل شد، مثلًا ترابى شجر شد و دوباره خاك
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 524