نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 450
منكره و غير ملايم را بيابد و ادراك كند، اين قوه سامعه شقى است و شقاوت دارد.
و همين طور اگر ذائقهاى باشد كه مثلًا از اول، به واسطه عروض عيب و مرضى، هيچ يك از اغذيه ملايم را- و لو به اينكه در حد ذوق نوع، ملايم باشد، ولى در ذوق معيب ملايم نباشد- ذوق نكرده باشد و هيچ خوردنى را ملايم نيابد، چنين قوه ذائقهاى شقاوت دارد و دائم الشقاوه است.
چنانكه گفتيم: سعادت عبارت از دريافتن ملايم است، پس اگر ذائقهاى كم كم به ترياك عادت كند، گرچه در ابتدا به ذائقه، ناملايم مىآمد، ولى به واسطه عادت مدتى كه گذشت و عادتش شد، در ذائقه حلاوت و ملايمت پيدا مىكند و سعادتش بعد از اين در ادراك آن مدرَك است كه ادراك مىكند، و البته اين سعادت مرتبه قواى ظاهريه است.
ملاك سعادت و شقاوت
ناگفته نماند: چنانكه ذيلًا شرح داده مىشود، موجودى سعادت و شقاوت دارد كه ادراك داشته باشد؛ چون گفتيم: حقيقت سعادت، حقيقت وجوديهاى است كه عبارت از يافتن لذات و ادراك ما يلايم خود باشد؛ لذا بين مسلك حكما و عرفا فرق هست، چون عرفا در همه ذرات عالم، ادراك قائلند و همه چيز را حىّ و مدرِك مىدانند، حتى محيى الدين عربى، غير انسان را هم به نام حى ناطق ناميده و حاصل حرفش اين است كه همه چيز حىّ و ناطقند، [1] منتها بعضى از موجودات را كه ما همافق آنها نيستيم، حيات و نطق آنها را درك نمىكنيم؛ مثل جمادات و نباتات، ولى اينها هم حيات و قوه ناطقه دارند، ادراك و نطق مىكنند، و آيه «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»[2] كشف از اين مقال مىكند كه آنها حقيقةً تسبيح مىكنند و نطق به حمد دارند، و لذا آنچه گفته شده است كه مراد از آيه اين است كه موجودات، آيات حقّند درست نيست، آيت