نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 203
اموات است، با اينكه عقلاى اديان قائل به حشر و احياء امواتند، و اگر تناسخ محال باشد عقلاى اديان را بايد تخطئه نمود، حال آنكه نمىشود اين مقدار ادله از قرآن و فرمايشات انبيا و ضرورت اديان را كنار گذاشت، پس تناسخ درست است؛ چون حفظ تصديق همه اينها منوط به آن است و برهان قائلين بر ابطال تناسخ شبهه در مقابل ضرورت است.
لذا ما براى دفع شبهه و ايراد اهل تناسخ چنانچه آخوند گفته است [1] مىگوييم: براى نفس انسان يك تشخصى است كه آن تشخص در جميع مراتب محفوظ است؛ چنانكه زمان كه يك حقيقتى است ولى ذاتش متصرم و تجدد در مرتبه ذات آن است اين زمان از اول تا آخر داراى يك تشخصى است كه شخصيت واحده است، و هر چه تصرم و تجدد هم داشته باشد شخصيتش محفوظ است، اصل حقيقت واحده شخصيه به حقيقت شخصيهاش ثابت است؛ مثلًا حركتى كه شروع مىشود ما دام كه توقف نشده آن يك حركت است و يك شخصيت است حقيقةً، اگر يك چيزى از آمريكا حركت كند و بدون توقف تا اينجا بيايد و حركتش را تا اينجا از دست ندهد يك حركت است، و اينجا هم كه مشغول حركت است همان يك حركت است كه از آمريكا شروع كرده بود، يك حركت و يك شخصيت است، در حالى كه حقيقةً حقيقتى است كه آناً فآناً تصرم و تغير دارد و با اينكه حقيقةً تجدد دارد ولى چون اصل حقيقت، حقيقت تصرمى و تجددى است فلذا يك چيز و يك شخصيت است بدون شائبه مجاز؛ مثلًا ماشينى كه امروز حركت مىكند و ديروز هم حركت مىكرده است و در وسط هيچ وقفهاى نشده اين حركت امروز همان حركت ديروز است، و شخصيت حركت امروزى غير شخصيت حركت ديروزى نيست، بلكه يك شخصيت بيش نيست، اين معنى هم حقيقت است بدون مجاز و عنايتى.
وقتى اين مطلب در حقايق متصرمه محسوسه ظاهر شد، در حقايق تجدديه و تصرميهاى كه نزد عامه محسوس نيستند ولى حقيقةً تصرم دارند نيز ثابت مىشود و