نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 199
حقيقةً بدن او هستند. و بالجمله: استبعاد را در اين خصوص هيچ جايى نيست، و اين گفته ما را در مذهب جعفرى متدينينى قائلند. نبايد مطلب را مستبعد شمرد، آيا قضيه عرضه اعمال بر حضرت حجّت- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- [1] چگونه است؟ گمان مىكنيم مثل عرضه داشتن كاغذ است كه من به تو عرضه مىدارم؛ اعمال همه مردم روزهاى پنجشنبه، بلكه در هر روز صبح و شام، عرضه مىشود. و بالجمله: مگر در روايات معتبره نيست كه بعضى از ملائكه هستند كه هزار دست، هزار سر، و در هر سر هزار دهان، و در هر دهان با زبانى كه دارد مشغول ذكرى است غير آن ذكرى كه با زبان ديگر مىگويد. [2]
تقريب مطلب با تصوير تصرّم و تجدّد در صورت جسميه
پس بعد از تقريب اين نظاير مىگوييم: البته شكى نيست بدن آن طفلى كه به اندازه نيم متر بود بعد از سى سال كه قامت رسايى مىشود، حقيقةً همان بدن است كه روز اول نيم متر بود، يا بدنى كه لاغر شد به طورى كه جز پوست و استخوان از آن چيزى نماند و بعد چاق شد، يا اول چاق بود و سپس لاغر گرديد، بدون شائبه مجاز مىگويند اين همان بدن است.
متكلمين كه مطالب دقيق را نمىفهمند، يك اجزاء اصليه قائلند و مىگويند: به واسطه اينكه آن اجزاء باقى مىماند، بدن همان بدن است. [3] حال آنكه اگر از آنها سؤال كنيد كدام جزء را مىگوييد؟ مىگويند: يك جزئى است و لو بقدر جزء لا يتجزى كه آن از بين نمىرود. البته اين قولى بدون مدرك است، علاوه بر اين چه دخلى در مطلب دارد كه يك جزء لا يتجزى باشد- چنانكه گويند در آخر استخوان ذَنَبى است-