نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 49
شاهد چهارم: تأخّر رتبى حدوث
از دلايل اينكه حدوث، علت حاجت من رأسه نيست نه شرطاً و نه شطراً، نه نفساً و مستقلًا اين است كه حدوث، كيفيت وجود است و خودش وجودى است كه به خاطر فقر وجود، به وجود لاحق مىشود. پس فقر، علت اين كيف و اين كيف متأخر از آن است. بنا بر اين، چگونه تصور مىشود كه مناط فقر باشد؟
بيان تأخّر حدوث به مراتبى از فقر اين است كه: وقتى ماهيت خالى از اقتضا و مساوى الطرفين ملاحظه مىگردد در مرتبه اول قرار گرفته و عقل كه تنظيم مراتب به عهده اوست و قائل و حاكم به تقدم رتبه است، آن را در رتبه اول مىبيند؛ لذا گفتهاند در عالم عقلانى وجود عارض بر ماهيت است اگر چه ماهيت منتزع از وجود است. [1]
و الحاصل: در عالم عقل، اول بايد ماهيت را ديد و بعد كه هويت آن را مورد تحقيق قرار مىدهيم مىبينيم هويتى ساده بوده كه وجود و عدم براى او يكسان است، و فاعل ناظر در اين ماهيت مىبيند اين بىقيل و قال كه بايد منشأ قيل و قال در عالم باشد در وادى سادگى و لا اقتضائى غنوده است، و مىخواهد او را از اين خواب صدا بزند، آن را ايجاب مىنمايد و او واجب مىشود و چون در مرتبه وجوب قرار گرفت تقاضاى وجود نموده و ايجاد مىشود، سپس موجود مىگردد و چون موجود شد، حدوث كه وجود بعد العدم است حاصل مىشود.
بنا بر اين در مرتبه اول ماهيت قرار گرفت و فاعل نظرى به او كرد و بعد او را تفتيش نمود، امكان و لا اقتضائى و نقطه سوداى استواء الطرفين را در ناصيهاش به خط جلى ديد، و بعد از ديدن اين جنبه لا بشرطيت در او، خواست شرطى به او ضميمه كند، آن را ايجاب نمود و چون هيچ اقتضائى كه دفع بلا كند نداشت واجب شد، و اين شرط او را از سكوت به در آورد، طلب طرفى نمود ايجاد شد و وقتى ايجاد شد موجود گرديد و بعد حدوث از آن منتزع گرديد.