نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 354
ذات واجب الوجودى كه وجودش من نفسه است و قيامش بذاته است قائل باشيم. و از اينجاست كه گفتهاند: هر موجودى را كه مىبينيد دليل بر وجود ذات واجب الوجود است و اين نظام عالم خود دليل است بر وجود يك مبدأ و علة العلل كه بذاته لذاته من ذاته است. پس با اين دليل اسدّ و اخصر وجود واجب الوجود ثابت مىشود.
و لكن خوشا به حال كسانى كه از دليل رستهاند و از زحمت استدلال و اقامه برهان فارغ شدهاند و به عين العيان مقصود را ديدهاند؛ زيرا دليل خود پرده است و تا پرده هست فاصله هست و تا فاصله هست وصل حاصل نمىگردد.
و از جهت اطمينان خاطر فرق تا اين اندازه است كه يكى بنشيند و درهاى اتاق را ببندد و در جاى تاريك دفترچه رصد را جلو گذاشته و سير كواكب را حساب كند و از روى حساب بداند كه آفتاب طلوع كرده و بيرون روشن است و ديگرى در فضاى روشن به عين العيان جمال نور را مشاهده كرده و از نور استفاده كرده و از فيوضات نور بهرهمند شود. حال بگو كه منجم نشسته مىداند كه آفتاب طليعه زيباى خود را از گريبان آسمان بيرون نموده است و فخر مىكند كه اين حساب را من مىدانم و ديگران نمىدانند، ولى اين دانستنى است كه ابداً از فيض نور به او بهرهاى نمىرسد.
پس از اينجاست كه نمىتوان اين جماعت را كه در كوچه و بازار راه مىروند عوام دانست و لو آنها طرق استدلال را بلد نيستند ولى در عين حال نور توحيد در قلب بعضى از آنها بيشتر از حكيم و فيلسوف استدلالى و برهانى، جلوه دارد و نمىتوان گفت كه آنها مقلد بوده و از پدر و مادر شنيدهاند؛ زيرا تقليد اين است كه بگويد واقع براى من مجهول است ولى از روى تعبد و حسن عقيده به مقلَّد خود رفتار مىكنم، و البته در اكثر جماعت قضيه چنين نيست.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 354