نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 35
و الحاصل آنكه: نوعى از تجليات فعلى الهى سايه افكنده و وجود موجودات حاصل مىگردد و به اين نور، ماهيات ظهور و تجلى نموده در حالى كه تجلى نداشت و در حاقّ وسط منتظر بود.
خلاصه آنكه: اثر جعل وجود عين الربط و صرف الربط است به طورى كه اضافه طرف نداشته باشد، نه اينكه اثر جعل اين است كه وجود را وجود قرار دهد، موضوعى موجود، و محمولى موجود باشد و به آن موضوع وجود بدهد. چون در جعل گفتيم:
وجود شىء و لوازم وجود قابل جعل مركب نيست، «ما جعل اللّه المشمش مشمشاً»، و «ما جعل اللّه الانسان انساناً»، و «ما جعل اللّه الأربعة زوجاً» به جعل تأليفى.
شبهه ديگر اين است: اگر ممكن محتاج به مؤثر باشد، صفت مؤثريت با نظر به ذات مؤثر ممكن خواهد بود؛ زيرا اگر ممكن نباشد يا ممتنع و عدمى است و عدمى آلت فيض نيست. و اگر در ايصال فيض واجب باشد، بايد صفت مؤثريت داشته باشد؛ به صفت مؤثريت دوم نقل كلام مىشود و تسلسل لازم مىآيد. و اگر مؤثريت ممكن شد از آن رهگذر كه ممكن در حد ذات محتاج به مؤثر است، بنا بر اين احتياج به مؤثريت ديگرى لازم مىآيد و هكذا فيتسلسل. [1]
جواب شبهه اين است كه: صفت تأثير تنها در عقل است و متأصّل نيست، چنانچه در معقول ثانى به اصطلاح حكيم گفتيم كه اتصاف شىء به شىء چند قسم است:
يكى اينكه اتصاف در خارج باشد و صفت بالنظر به خارج وصف شىء باشد، مانند بياض اين جسم.
ديگر اينكه وصف، صفت و لازم ماهيت باشد؛ گرچه اگر ماهيت را از تمام وجودات منحاز نماييم باز هم به نور وجود ظاهر خواهد شد، و لكن به اصل ذات ماهيت استقلالًا نظر كرده و از ما به الظهور قطع نظر مىنماييم كه در اين مرتبه ذات نور منظور به نظر آلى است و حاقّ حقيقت و نفس الامر آن صفت را به تحليل و تأمل و تعمّل عقلى همراه او ببينيم به طورى كه صفت اصالتى