نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 303
چيزى نداشته، مثل اينكه عضوى از آن فاسد شده كه اگر قطع نكنند بدن را فاسد مىكند، و در اين صورت شخص بيچاره از اينكه عضو او قطع گردد كراهت داشته و گريه و زارى و ليت و لعلّ كرده و عزا مىگيرد، ولى در عين حال قطع شدن عضو را اراده مىكند. و الحاصل: اراده شوق مؤكد نبوده و شوق مؤكد ناميدن آن غلط است.
و نيز مقابل هم قرار دادن كراهت با اراده غلط است، بلكه اغلب شوق مؤكد در اوامر، و كراهت در نواهى ملازم با اراده است و انسان در نواهى از وجود پيدا كردن چيزى كراهت دارد؛ لذا اراده ترك مىنمايد. و در مواردى با اينكه انسان كراهت دارد، ولى به جهت علم به صلاح اراده مىكند؛ چنانكه در مثال مذكور گذشت، پس اين گونه نيست كه انسان در موارد اراده هميشه اشتياق داشته باشد.
و بالجمله: اول در انسان تصور شىء حاصل شده بعد تصديق به فايده و سپس شوق يا علم به صلاح و بعد نفس كه اين اعصاب تحت تدبير او بوده و علاقه كامله با دماغ دارد، همت صرف نموده و هنگامى كه اين عضلات پخششده در بدن، كه منتهى به مركز دماغ هستند، تجمع نمودند، از نفس به آنها قوهاى رسيده و به واسطه آنها اثر قوة النفس به افعال رسيده و دست انسان دراز مىشود و پاى او حركت مىكند و فاعليت طبعى نفس شروع مىشود.
پس بين همت نفس كه اراده است و رسيدن به اين فعل كه مراد است قهراً فاصله است و اين حركت كه شروع شده، غايت آن، «ما إليه الحركه» است. و به آن اندازه كه حركت نفس سبب حركت عضلات گرديده، به غايت خود- رسيدن به آن مطلوب، يعنى منتهى الحركه- نايل مىشود.
و بالجمله: بايد فهميد كه غايت دو قسم است: يكى غاية الحركه و ديگر غايتى كه حركت به خاطر اوست. و روى اشتباهى كه كردهاند و غايت را فقط «ما لأجله الحركه» دانستهاند، اشكال پديد آمده كه بعضى كارها غايت ندارند، ولى وقتى كه اين اشتباه حل شد، اشكالات نيز حل مىشود.
و بالجمله: گاهى غايت فقط «ما إليه الحركه» است و گاهى «ما إليه الحركه» و
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 303