نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 237
مقامات دور و تسلسل و جز استفاده از عناوين و مفاهيم كثيره، راه ديگرى در دل نگشودهايم، اعرف ما و اعلم ما كسى است كه دل و خزانه قلب خود را از مفاهيم بسيار پر كرده باشد.
مثلًا، مفهوم موجود داراى كمالات علم و قدرت و حيات و اراده است، در صورتى كه عالم علم الهى، حقيقة الوجود را نمىفهمد كه چيست؟ و محال است كه بفهمد.
خود اين مفاهيم حجاباتى است. شايد معناى «العلم هو الحجاب الاكبر» اين باشد. و فرق ميان عالم و عامى آن است كه او اين اصطلاحات علمى را بلد است و اين بلد نيست، و لكن در اصل اينكه هر دو حقيقة الوجود را نمىدانند يكى هستند. منتها او عالم به اصطلاحات است و اين نيست، پس اين علم رسمى سراسر قيل است و قال، نه از آن كيفيتى حاصل نه حال.
همچنين است قضيه در علم به حقايق اشياء؛ اگر حكيم بخواهد از قوه محض كه ترقى كرده و به فعليت صورت جسميه رسيده است، بدون اينكه حقيقت آن قوه را شناخته و يا بالعيان در نظرش كشف گردد، حكايت نموده و براى كسى كه مراتب ترقى را نمىداند معرفى كند؛ چارهاى ندارد جز اينكه به وجود بسيط خاص نظر كرده- گرچه حقيقت آن را به هيچ كيفيتى نتواند ببيند- و با غير آن مقايسه نمايد، مثلًا وجوداتى را كه به نظر او شباهت آنها به زيد و عمرو از وجودات ديگر زيادتر است، كنار زيد و عمرو گذاشته و يك عنوانى از اين تشابه تام انتزاع نموده و نام آن را جنس قريب بگذارد.
و هكذا آن مفاهيمى را كه از اين ديدنها و ملاحظهها در نظر اول به ذهن مىآيد، ذاتى و آنچه در مقام ثانى و با نظر ثانوى انتزاع مىشود، عرضى بنامد.
اين است كه چون برف انبارهايى از اصطلاحات را ديدهاند كه لا يسمن و لا يغنى من جوع، خود اينها گفتهاند: