نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 153
لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»[1] و در آيه شريفه ديگر لفظ «ما» ى موصول آورده است [2] نه لفظ «من» تا اين معنى را برساند. و الحاصل اينكه قدرت جهت كمال است كه آن جهت كمال، مصدر اشياء است.
پس تعريف جامع قدرت به طورى كه قدرت در مخلوق و واجب، هر دو را شامل شود صدور فعل از روى علم و اراده و اختيار است، نه اينكه قدرت عين اينهاست، بلكه اينها به آن جهت كماليه كه يكى از كمالات وجود صرف الكمال است مشيرند.
بنا بر اين، بعد از آنكه معناى قدرت اين شد؛ اگر فعلى و لو از ممكنات از روى علم و اراده و اختيار صادر شود آن فعل مقدور است و آن جهتى كه جهت صدور آن فعل است، قدرت است. پس اگر جايى علم و اراده و اختيار ازلى و هميشگى شد قدرت نيز ازلى خواهد بود و اينكه خداوند در ازل الآزال عالم و مريد و مختار است در ازل الآزال نيز قدير است. بنا بر اين ازلى بودن علم و اراده و اختيار يؤكّد معنى القدرة و يقوّى معناه، نه اينكه با آن منافى باشد. پس چنين منشأ فيضى كه كمالات در او ازلى است، عالمٌ أزلًا، قادرٌ أزلًا، مختارٌ أزلًا، مريدٌ أزلًا.
مثل اينكه گفته شده معناى علم، كشف است [3] و نزد كسى كه چيزى كشف مىشود به جهت آن كشف به او عالم مىگوييم. بنا بر اين اگر يك موجود لطيفى باشد كه كشف نزد او ازلى است، معناى علم و عالميت تأكيد مىشود.
از اينجا معلوم شد كه خداوند قادر چون مريد و عالم به فعل بوده، فاعل موجَب نيست و چون مختار بوده و على الاختيار فعل از او صادر شده، فاعل مضطر نيست.
پس صدور فعل از او به علم او و صدور فعل از او به اراده او و صدور فعل از او به اختيار اوست. پس هو القادر على الاطلاق أزلًا و أبداً و لا يعجز عن شىء.