نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 14
در «شريك البارى ممتنعٌ» اين است كه محمول به حاقّ و زبان خود گوياست كه مصداق لا وجود له مىباشد و مفهوم متصور در نفس مخلوق است و به آن عنايت نيست.
و قول خصم كه مىگويد: الشىء إمّا ثابت فى الذهن او فى الخارج و إمّا لا ثابت فى الذهن و لا فى الخارج، و حال آنكه شىء بايد تصور شود تا بتوان بر آن حكم كرد و آن را مقسم قرار داد، و وقتى كه شىء ثابت در ذهن است چطور مىتوان گفت: و إمّا لا ثابت فى الذهن؟!
جواب آن اين است كه: انسان به اشيايى عالم است، ولى ذهول از علم خود دارد و غافل است از اينكه به آنها عالم است.
و به عبارت ديگر: چيزى را كه انسان لحاظ مىكند و در آن لحاظ قصد ديدن و به ذهن آوردن آن شىء را دارد، محال است ببيند كه آن لحاظ، ملحوظ اوست، بلكه چنين ديدنى محتاج لحاظ مستقل ديگرى است، و لحاظ اوّلى نظر و لحاظ آلى است.
البته اينكه خصم مىگويد: شىء بايد تصور شده و وجود ذهنى بيابد، درست است، منتها حاكم به اين وجود ذهنى كه قائم به لحاظ و تصور اوست، عالم نبوده و غافل از تصور خويش و موجوديت شىء در نفس خود مىباشد، و لذا به آن توجهى ندارد و وعاءِ حاقّ حقيقت را ديده و حكم مىكند. البته با قطع نظر از وجود شىء در نفس در اين قول كه: «شىء يا در نفس و يا در خارج است و يا اصلًا نه در ذهن و نه در خارج است» وعاءِ حاقّ حقيقت، خارج نيست.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 14