نام کتاب : مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 0 صفحه : 65
ورود در اين بحر بى ساحل و بيداء بى انتها از عهده عقل نظرى تا حدودى خارج، و جولان در اين ميدان شأن ارباب كشف و ولايت است. و كشف سرّ قدر خارج از شأن نبى بما هو نبى مىباشد و با رسالت نبى سازگار نيست؛ كما لا يخفى على أهله.
قال عزّ من قائل: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ.» فينزل بقدر ما يشاء؛ و ما يشاء إلا ما علم، فحكم به؛ و ما علم- كما قلناه- إلا بما أعطاه المعلوم من نفسه.
« بر من جفا ز بخت بد آمد و گر نه يار
حاشا كه رسم جور و نشان ستم نداشت»
[45] فسّر القدر من أجل العلوم؛ و ما يفهمه اللّه تعالى إلا لمن اختصه بالمعرفة التامة. فالعلم به يعطى الراحة الكلية للعالم به؛ و يعطى العذاب الأليم للعالم به أيضا. فهو يعطى النقيضين. [46]
[گفتار در سعادت و شقاوت]
يعنى، عارف به سرّ قدر از آن جا كه مآل همه به اوست و مطابق خواسته اوست، قابل از فيض اقدس و ظهور عينى از فيض مقدس و نفس رحمانى است؛ لا يهتمّ بالنوازل و يصبر على البلايا؛ ناچار به فرموده أعرف العرفاء و الأولياء بأسرار القدر، عليه السلام: المؤمن هشّ بشّ و بسّام. و مراد از «مؤمن» در اين قبيل از مقامات عارف است. و اگر كسى اين حقيقت را بر جاهل به اسرار قدر ظاهر نمايد، آن جاهل به اهل طغيان پيوندد. يقينا نفوس در قبول ايمان و امتناع از قبول آن مختلفند. در روايات ما، معاشر الإمامية، اشاره شده كه ايمان و عدم ايمان در عالم «ذرّ» بوده، و عدم قبول ايمان مستند است به «طينت». و نيز مأثور است كه شخصى از حضرت صادق، عليه السلام، سؤال كرد كه چرا بر ناصيه صاحبان شقاوت و بر ناصيه ارباب ايمان مسطور است كه آن شقي و اين مؤمن است. امام مطابق درك سائل جواب دادند كه خدا مىداند كه اگر شقي در دار تكليف وارد شود، جز راه عصيان نپيمايد. مع هذا اين سؤال به جاى خود باقى است كه چرا بعضى از مردم سعيد و برخى شقي هستند. بعد از تفتيش زياد، اين نتيجه مقبول است كه طينتها متفاوت است. كما اينكه ذوات اختلاف نوعى دارند: برخى از قبيله حيوانات