همين نسبت، از خوبى ديگران بسيار شود كه محجوب شود و بديهاى آنها در نظرش مضاعف گردد.
پس چون كمال خود و نقص ديگران را ديد و محبّت مفرط به نفس نيز كمك كرد، در نفس يك حالت اعجابى پيدا شود نسبت به خودش. پس از اين حالت، در باطن نفس، خود را بر ديگران ترفيع دهد، و حالت سربلندى و بزرگى براى او دست دهد و خود را بزرگتر از ديگرى بيند و اين حالت، كبر است. و چون اين حالتِ قلبى در مُلك بدن ظاهر شود، سركشى و سرفرازى كند و بر ديگران، در ظاهر نيز بزرگى فروشد؛ و اين تكبر است.
و چون از اين احتجاب بيرون آيد و خود را به همان طور كه هست ببيند؛ بلكه نسبت به خود با نظر خوردهگيرى بنگرد و به خود سوء ظن پيدا كند، پس خودش در نظرش كوچك و خوار شود، و ذلّت و افتقار نفس را دريابد. و چون با اين نظر همراه شد، [با] حسن ظنِّ به ديگران و بزرگ شمردن مخلوقات خدا و مظاهر جمال و جلال حق تعالى، كم كم در نفس، يك حال تذليل و سرافكندگى پيدا شود، و خود را از ديگران كوچكتر شمارد. و اين حالت، تواضع قلبى است كه آثار آن در مُلك بدن كه ظاهر شد، گويند: تواضع كرد و متواضع شد.
فصل دوّم در بيان درجات تواضع و تكبر است
ما، در كتاب اربعين، شرح درجات و مراتب كبر را داديم و از آن، مراتبِ تواضع نيز ظاهر شود. هر كس بخواهد خوب است به آنجا رجوع كند [1]، لكن