شود، ولى بايد ملاحظه شود كه در شدّت اشتعال نباشد كه براى خود صاحب غضب، تخويف در اين هنگام خالى از خطر نيست. در هر صورت، علاج در حال فوران غضب امرى است مشكل نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْهُ.
فصل نهم در ذكر علاج غضب، در حال سكونت نفس به قلع مادّه آن، و علاج اسباب مهيّجه آن
و آن بسيار است و ما به ذكر بعضى از مهمات آن مىپردازيم:
يكى از آنها كه شايد مهمتر از همه باشد و آن را امُّ الامراض بايد ناميد، حُبّ دنيا است كه از آن توليد اكثر يا جميع امراض نفسانيه شود، چنانچه در روايات شريفه نيز آن را «رأس هر خطيئه» معرفى نمودهاند. [1]
و چون حبّ مال و جاه و حبّ بسط قدرت و نفوذ اراده و حبّ مَطْعَم و مَنْكَح و مَلْبَس و امثال آن از شعب حبّ دنيا و حبّ نفس است [2]، از اين جهت، جميع اسباب مهيِّجه غضب را بايد به آن برگرداند، و انسان چون علاقهمندى به اين امور پيدا كرد و طوق محبت اينها را بر گردن افكند، اگر فى الجمله مزاحمتى براى او راجع به هر يك از اينها پيدا شود، براى دفع مزاحم، خون قلبش به غليان آيد و قوّه غضبش تهييج شود؛ همچون سگهايى كه بر مردارى حمله كنند و چون تنور معده را خالى ديدند، بر يكديگر سبقت كنند و ديگران را از آن دفع كنند و معركه به پا كنند.
[1] اصول كافي، ج 2، ص 238، باب حُبّ دنيا و حِرص بر آن، ح 1.
[2] رجوع شود به: اصول كافي، ج 2، ص 106، باب ذمّ دنيا، ح 11.