در اين جا، مقابل شرح صدر كه ملزوم قبول حق است، قساوت قلب را كه ملزوم عدم قبول حق است، قرار داده. و پس از اين آيه، لينت و رقّت قلب را كه مقابل حقيقى قساوت است، مذكور داشته، چنانچه فرمايد (دنباله اين آيه):
و بايد دانست كه ميان قساوت و غضب فرق بيّن است؛ زيرا كه قساوت اين بود كه ذكر شد. و اما غضب، پس آن يك حركت و حالت نفسانيّه ايست كه به واسطه آن جوشش و غليان در خون قلب حادث شود، براى انتقام. پس وقتى اين حركت سخت شود، آتش غضب را فروزان كند، و پر شود شريانها و دماغ از يك دود تاريك مضطربى كه به واسطه آن عقل منحرف شود، و از ادراك و رويّه بازماند، و موعظه و نصيحت در اين حال، فايده به حال صاحب آن نكند، بلكه شعله آتش غضب را فروزانتر كند. و حكما گفتهاند:
[1] پس آيا كسى كه خدا سينهاش را براى [پذيرش] اسلام گشاد كرده [همانند كسى است كه تاريك دل مىباشد؟] پس او بر نورى از سوى خداوند است، پس واى بر آنان كه از سخت دلى ياد خدا نمىكنند، اينان هستند كه در گمراهى آشكارند. (زُمَر/ 22).
[2] خداوند زيباترين گفتار را [به صورت] كتابى متشابه، كه متضمّن وعده و وعيد است، نازل كرده تا آنان كه از پروردگارشان در هراس هستند، پوست بدنشان از آن به لرزه در افتد، سپس پوست و دل ايشان به ياد خدا نرم مىگردد. (زُمَر/ 23).