حالا كه غرق را ديده، الآن اين موج كه در ايران پيدا شده است، موج استنكار، [1] موج اينكه ما نمىخواهيم، موج نفى سلطنت محمد رضا خان و سلسله او، حالا كه خودش را در اين موج ديد و غرق ديده، حالا در مقابل ملت مىايستد و اظهار ندامت مىكند، مىگويد كه من تا حالا اشتباه كردم و حالا ديگر از اين به بعد اين اشتباهات نمىشود. خطاب به مراجع عظام و علماى اعلام كه بياييد من ديگر توبه كردم! و شما بياييد نجات بدهيد! حاصل حرفش اين است كه نجات بدهيد من را؛ «نجات بدهيد وطن را»، مقصودش خودش هست! در مقابل ملت هم باز همين امر را تكرار كرده است. به طبقات مختلف، به جوانها، به اينها. و آخرش هم مىگويد كه بياييد يك فكرى بكنيم براى وطن! ما خوب است به وطنمان فكر بكنيم! اين شبيه همان مسئله فرعون است با يك اختلاف؛ فرعون بعد از اينكه ديد كه حالا ديگر دارد غرق مىشود گفت كه آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ[2]. جوابش اين بود كه نه، ديگر گذشت. ديگر مطلب ... تو تا حالا معصيت كردى، تا حالا طغيان كردى، بنى اسرائيل را به بند كشيدى، ظلم كردى، حالا كه مىبينى عذاب نازل شده و غرق توىِ كار است، حالا مىگويى كه من معصيت كردم! حالا كه عذاب نازل شده مىگويى معصيت كردم؛ من توبه كردم. اين مثل توبهاى مىماند كه بعد از اينكه مُرد و عذاب جهنم را دارد مىبيند، بگويد من توبه كردم! اين توبه نيست؛ اصلش توبه نيست اين. ايشان هم بعد از اينكه عذاب را نازل ديد و آن چيزى كه خداوند به دست اين ملت اجرا فرمود و آن استنكار و مقابله با مشت در مقابل مسلسلها، حالا ديگر مىبيند كه غرق شده است و عذاب نازل شده است، حالا مىگويد كه من اشتباه كردم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمىكنم!
فريبكارى شاه
يك فرق هم با توبه، اظهار توبه فرعون دارد و آن اينكه از اين ور اظهار توبه، از آن