نيست. اصلًا اين كار، كار غلطى است. و مهم آن است كه اينها مىگفتند به اينكه ما را نمىگذارند تحصيل كنيم! ما را در يك حد پايين نگه داشتهاند، نمىگذارند بالا برويم. تحصيلات ما در ايران زيادتر از اين مقدارى است كه حالا اينجا [به] ما [تعليم] مىكنند! ما را آوردهاند اينجا در يك سطح پايينى نگه داشتهاند براى اينكه ترقى نكنيم. نمىگذارند جوانهاى ما تحصيل بكنند. در داخل ايران و دانشگاههاى ايران نمىگذارند كه [رشد كنند] يعنى برنامه يكجور برنامهاى است كه اينها را در يك حد معينى نگه دارند. برنامه استعمارى است. يك فرهنگ وابسته ما داريم. ما يك فرهنگ مستقل نداريم. [با] اين فرهنگ وابسته به دولتهاى استعمارى مىخواهند كه [نسل جوان] را همين طور عقب مانده نگه دارند. آن آقا كه مىگويد كه من [به] «دروازه تمدن بزرگ» [رسيدهام]! به دست اين آقا اين جوانهاى ما الآن در مرتبه پايين قرار گرفتهاند و هيچ نمىگذارند اينها ترقى بكنند.
اين هم فرهنگ ما كه فرهنگ استعمارى و عقب نگه داشته شده [است] كه نگذارند جلو برود. نه طبيب يك طبيبِ تام و تمامى باشد، نه يك مهندس درستى از كار در آيد، يا- نمىدانم- نه يك [متخصص] ديگرى. تمام اينها را. اصلًا مملكت را از حيث قوه نيروى جوان فلج كردهاند. الآن ما نيروى جوان نداريم.
فاسد كردن نيروى انسانى
اين فرهنگ ما، جزء فرهنگ ما كه الآن خيلى رواج دارد، اين فسادهايى كه در ايران هست، اينها را جزء فرهنگ حساب مىكنند! سينماها جزء فرهنگ است! اينها از تَبَعات فرهنگ است! كدام سينماها؟ همينهايى كه همه جوانها، نيروى جوان ما را از بين برده است؛ يعنى جورىاش كرده، يك همچو فلجش كرده كه ... هر چه واقع بشود به نظر او چيزى نيست! او مشغول عيش و عشرتش باشد كافى است! اين طور دارند درست مىكنند. ريشه اين مملكت را اينها از بين بردند و دارند مىبرند. هر مملكتى به نيروى انسانىاش [بسته] است. اگر نيروى انسانى در كار نباشد، مملكت ديگر مملكت نيست. اينها نيروى