زجر كردند و آن طور كشتند! پريروز باز در مشهد كشتار بوده است كه نمىدانم حالا چقدر هم كشتار بوده است. كشتارْ ديگر يك امر عادى الآن شده است در ايران؛ حكومتها امر عادىشان اين است كه مردم را بكشند و جوانهاى ما را از بين ببرند. آن وقت يك نفر كه بيايد بگويد كه من توبه كردم، حالا كسى هم بيايد بگويد خير، خوب ايشان توبه كردند، بس است و بس است! ديگر كارها بس شد؟! تمام شد كارها؟! خير، ايشان براى اين است كه مردم را بازى بدهد و پايش محكم بشود و اگر محكم شد، اين دفعه بدتر از اول، صد درجه بدتر از اول [عمل] بكند براى اينكه حالا دشمنهايش را شناخته و بعد- بعد از شناختن دشمن- وقتى پايش محكم بشود بسيار بدتر خواهد عمل كرد.
برنامه حكومت اسلامى
عَلى اىّ حال، اسلام كيفيت حكومت را و برنامه حكومت را تعيين كرده؛ اين طور نيست كه برنامهاى در كار نباشد. اين حرفهاى مفتى كه زده مىشود ... هم اوصاف حاكم معلوم است در اسلام و مدون است، و هم برنامه حكومت را حضرت امير معين كرده است كه چه جور حكومت بايد باشد؛ بايد عدليهاش چه باشد، بايد- عرض مىكنم كه- قضاتش چه وضعى داشته باشند، بايد ديگران- جناحهاى- حكومت چه جور باشند. يك مسئله معلوم واضحى است كه معين كرده است.
مملكتى كه آزادى ندارد تمدن ندارد
و اين آقا كه مىگويد اگر من نباشم، يا رفقاى او مىگويند اگر نباشد خلأ پيدا مىشود يك حرف نامربوطى است. الآن خلأ هست! بودن ايشان موجب خلأ است براى اينكه همه چيز از واقعيتش تهى شده. هيچ واقعيتى الآن ما نداريم. هر چه هست صورت است و حرف است و خالى است و تو خالى است همه حرفها. آن همه داد و قال راجع به اينكه ما در «دروازه تمدن» وارد شديم و مىخواهيم وارد بشويم در دروازه تمدن، اين «دروازه تمدن» كه همه مىدانند كه هيچ خبرى در كار نيست، از تمدن هيچ خبرى نيست! اول مرتبه تمدن، آزادى ملت است. مملكتى كه آزادى ندارد تمدن ندارد. يك مملكتى كه