اسلام را مىدانيد لكن بعض مسائل سياسى را شماها هم نمىتوانيد حلش كنيد؛ محتاج به اينها هستيد. شما نمىخواهيد كه خودتان برويد حكومت بكنيد، شما يك شغل ديگرى داريد. شما حكومت لازم داريد؛ شما اجزاى ادارات لازم داريد؛ ادارات شما، حكومت شما- عرض مىكنم- لشكر شما، جيش شما، همه اينها با اين جبههها تحصيل مىشود؛ با اين دانشگاهها و با اين دانشجوهاى خارجى و داخلى مملكت ما بايد اداره بشود. اگر علاقه داريد شما به اسلام، علاقه دارند آن جبهه ديگر به اسلام، با علاقه به اسلام نمىشود كه با هم بنشينيد دعوا كنيد امروز! امروز دعوا كردن انتحار است، خودكشى است. امروز اختلافاتْ خودكشى است. سليقه تو جور نمىآيد با مثلًا حرف فلان آدم، نبايد الآن اختلاف ايجاد بكنيد. ما همه مسْلم هستيم و زير بيرق اسلام همه مىخواهيم جنگ بكنيم، همه مىخواهيم مبارزه كنيم. خدا مىداند كه اگر اين اجتماع درست بشود و همه شما و همه جبههها زير اين بيرق بيايند و دست از آن كارهايى كه داشتند بكشند، بعد از چند روز تمام مىشود اين مسائل. اينها حالا دارند استفاده از همين چيزها مىكنند، از همين حرفها استفاده مىكنند. آن روزى كه- مثلًا فرض كنيد كه- يك تظاهراتى مىشود، دو تا هم از خودشان، يا خير دوتا هم آدمى كه بىعقل است در مىآيد يك شعار ديگرى مىدهد مقابل همه اين بيست و چند ميليون جمعيت- اين غلط است، اين انحراف است، اين انحراف فكرى است، اين نفهمى است، اين خدمت به غير است، اين خدمت به كارتر است. تو نمىفهمى؛ آنها از خدا مىخواهند كه شما حالا همه با هم اختلاف پيدا كنيد و آن بِكشد براى حزبِ كذا و آن بِكشد براى حزب كذا. دست برداريد از اين حرفها، همه وارد بشويد زير يك بيرق: بيرق اسلام. اگر اسلام نباشد هيچ چيز نيستيم ما. همه ما را كلمه اسلام جمع كرده با هم. همه زير كلمه توحيد، زير پرچم توحيد بياييد. وقتى كه همه مجتمع شديد زير پرچم توحيد، تمام كارها اصلاح مىشود.
ضرورت اتحاد همه اقشار در مبارزه با شاه
اين تأسف دارد كه بعد از سالهاى طولانى كه ما زحمت كشيديم و حرف زديم و خطابه خوانديم و نوشتيم، باز آدم مىبيند كه زمزمهاى، چند تا آدم بىاطلاع، جوان