شده است، آنكه انسان مىفهمد اين است كه اين احزاب ندانسته به دست ديگران پيدا شده است؛ و خدمت به ديگرانْ بعضى از آنها كردهاند. من اين طور احتمال مىدهم كه در ساير ممالك- كه آن وقت مهم انگلستان بوده است- آنها يك احزابى درست كردند براى به دام انداختن ممالك عقب افتاده و ممالكى كه از آنها استفاده مىخواستند بكنند. احزاب در آنجا اين طور نبوده است كه دو حزب مثلًا با هم به حَسَب واقع يك اختلافى بكنند و يكى از آنها به نفع دولتشان يا مملكتشان، يكى آنها به خلاف او يك چيزى بگويد. لكن احزاب را به نظر مىرسد كه درست كردهاند براى اينكه ديگران هم به آنها اقتدا كنند در درست كردن احزاب.
هدف از تشكيل احزاب سياسى در شرق
در ممالك ما، و خصوصاً در مملكت ايران، از اول كه احزاب درست شده است، اينها- هر جمعيتى يك حزبى درست كردند دشمن با احزاب ديگر. يك صحنه مبارزه بين احزاب. و اين از باب اين بوده است كه چون خارجيها مىخواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف تودههاى مردم استفاده كنند، يكى از راههايى كه موجب اين مىشود كه اختلاف پيدا بشود و مردم با هم در يك مسائلى مجتمع نشوند، قضيه احزاب بوده است. حزب درست مىكردند. اين حزبْ حزبِ مثلًا «دموكرات»، اين حزبْ حزبِ «توده»، آن حزبْ حزبِ چه «عدالت»- نمىدانم چه. در آن وقتها يك اسماى ديگر داشت، كم كم اسما هم اروپايى شد! اينها در ممالك خودشان يك چيزى درست مىكنند، صورت است، واقعيت ندارد؛ به واسطه آن صورتْ ممالك ديگر را به دام مىاندازند، كه آنها وقتى كه احزاب درست مىكنند واقعاً با هم دشمن مىشوند. حزب كذا با حزب كذا، اينها با هم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف مىكنند در دشمنى كردن با هم. وقتى بنا شد كه آن اشخاصى كه مؤثر هستند، آن اشخاصى كه اميد اين است كه مملكت به واسطه آنها اصلاح بشود، اينها تمام قوايشان را صرف كنند در اينكه خودشان به جان هم بيفتند، دعوا كنند خودشان با هم، تمام نوشتههايشان بر ضد هم، هر كدام ديگرى را رد