باشد؛ براى اينكه اينها به طورى محو شدهاند در آن تربيت و تعليم خارجيها، و به طورى اينها را در نظر اينها بزرگ كردهاند كه ديگر همه مآثر [1] خودشان و همه چيزهايى كه مربوط به خودشان است، همه اينها را فراموش مىكنند و توجهشان به خودشان از بين مىرود و متوجه به غرب مىشوند و هر چه مربوط به آنهاست به آن توجه مىكنند.
اسلام، مخالف نفوذِ بيگانگان
اسلام مىخواهد كه هيچ يك از افراد اين مملكت اسلامى پيوسته به غير نباشد، تحت نفوذ غير نباشد. حكومت اسلامى اگر چنانچه تأسيس بشود نمىخواهد كه آثار تمدن را از بين ببرد، با دانشگاه مخالف نيست، با علم مخالف نيست. قرآن پُر اين است كه تفسيرِ، تأويلِ علم را از آن تعريف مىكند و- عرض مىكنم كه- احاديث ما از علم آن قدر تعريف مىكنند، از عالم آن قدر تعريف مىكنند، آن وقت ما بگوييم كه با علم مخالفند! خير، با اين نحو علمى كه شما داريد ما مخالفيم؛ با اين نحو تربيت و تعليمى كه شماها مىخواهيد ما را تربيت كنيد، با اين ما مخالفيم؛ با آن مظاهر تمدن كه بچههاى ما را فاسد مىكند، بچههاى ما را عقب مانده نگه مىدارد، ما با آن مخالفيم؛ نه اينكه ما مخالفيم با اصل تمدن و مىخواهيم مردم را برگردانيم به زمان كذا. اينها مىخواهند مردم را نگذارند ترقى بكنند. برنامه اينها اين است كه به اين نحو رفتار كنند كه بچههاى ما ترقى نكنند؛ و دليلش اين است كه بعد از هفتاد سال كه ما مدرسه داشتيم و بيش از سى سال كه دانشگاه داريم، حالا هم اگر چنانچه يك كسى مريض [دارد] مريض خودش را برمىدارد مىرود اروپا يا مىرود امريكا، آنجا معالجه بكند! ما اگر چنانچه يك دانشگاه مستقلى داشتيم، خوب در دانشگاههاى ما بعد از سى سال بايد طبيبها و- نمىدانم- همه [بيمارستانها] مجهز باشد و ما بتوانيم مريضهاى خودمان را مداوا كنيم. اين دليل بر اين است كه ما نداريم يك چيزى. در زمان ايشان كه همه چيزها از دست ما رفته است. يك اسفالت مىخواهند اينها درست كنند، مىروند يك شركت خارجى مىآورند؛ يك سد