بيكاره و بيعار بار بيايند؛ ديگر در مقابل اين استفاده جوهاى خارجى نتوانند كارى [بكنند]؛ يعنى بىتفاوت باشند نسبت به آنها. اين جوانهايى كه ترياكى بار آمدهاند، هروئينى بار آمدهاند، شارب الخمر هستند، قمارباز شدهاند- عرض بكنم- در مراكز فساد و فحشا رفتند، اينها ديگر همان عياشيها را تمام مقاصد خودشان مىدانند و عالم هر چه بشود، آنها بىتفاوتند نسبت به آنها. و آنها مىخواهند كه اين نسل جوانى كه ممكن است يك ثروت بزرگى براى يك مملكت باشد و اين مملكت را جلو ببرد، اين نسل جوان را كارى بكنند كه به عقب برگردد، يعنى چيزى بشود بيفايده؛ يك امر بيفايدهاى، يك ثروت بيفايدهاى براى مملكت بشود. اين يكى از كارهايشان است كه مىكنند.
فرهنگ استعمارى شاه
يا مثلًا اين مراكز تعليم و تربيتى كه اينها درست كردهاند، از دانشگاه گرفته تا پايين، اينها باز استعمارى است. و اينها بچههاى ما را كه مىخواهند تربيت كنند، يك تربيت صحيح نمىكنند: يعنى اولًا يك حد معين دارد كه از اين حد معين نمىگذارند بالاتر اينها بروند؛ و ثانياً وسايل متعدده درست مىكنند، موانع متعدده درست مىكنند براى اينكه اينها عقب بمانند. براى اينكه دانشگاه اگر يك دانشگاه صحيح مستقلى كه ماها مىخواهيم باشد، از اين دانشگاه رجال بزرگ بيرون مىآيد، از اينها رجالى بيرون مىآيد كه بعد در مقابل آنهايى كه مىخواهند تعدى به مملكت ما بكنند و همه مخازن ما را ببرند، در مقابل آنها مىايستند. و آنها چون نمىخواهند يك همچو چيزى بشود، اينها را آن طور بار مىآورند. و اگر توانستند غربزده آنها را بار مىآورند؛ يعنى طورى مىكنند، طورى اين مسائل غرب را براى آنها طرح مىكنند، طورى آنها را تحت تأثير قرار مىدهند كه اينها از خودشان بكلى بيخود مىشوند و پيوسته به آنها مىشوند، يعنى عمال آنها مىشوند. فرض كنيد كه اگر چنانچه اين نحو تربيت باشد، بعد از چند وقت ديگر- تا حالا هم همين طورها بوده- اگر يك رجالى داشتيم كه اينها مىخواستند يك كارى بكنند كارهايى مىكردند كه به نفع آنها بوده، نه كارهايى مىكردند كه به نفع خودشان