«مالك اشتر» يكى از صاحبمنصبهاى بزرگِ حضرت امير بوده است، «محمد بن ابى بكر» يكى از صاحبمنصبهاى بزرگ حضرت امير بوده است؛ هميشه محتاج است مملكت به ارتش و هميشه محتاج است به صاحب منصب و هميشه محتاج به همه اين قشرهايى كه در ادارات هست. آنى كه احتياج به او ندارد، آنهايى است كه سرْبار هستند؛ آنهايى است كه مىخواهند مال ملت را بخورند و كار هم نكنند؛ مال ملت را بخورند و نفعى هم نداشته باشند براى ملت؛ آنها البته حساب خودشان را بايد بكنند و هر چه كمتر بخورند به نفع خودشان است، هر چه هم كمتر ببرند به نفع خودشان است، براى اينكه در هرجا بروند اينها پيدا خواهند شد.
حكومت اسلامى، مدافع حقوق محرومان
در هر صورت، اين تبليغاتى كه مىشود، چه در بين ارتشيها و سربازها و چه در بين دهقانها و- عرض مىكنم كه- كشاورزها كه اگر حكومت اسلامى بشود اين دهقانها دوباره بايد به حال فلاكت بيفتند، خود دهقانها مىدانند اين را كه اين «اصلاحات ارضى» كه اين آقا كرد، اين بيچارهها را به روزگار سياه نشاند. اينها الآن زندگىشان بسيار زندگى پستى است؛ و اين بانكهاى تعاونى و اين هيأتهايى كه درست كردند، اين بيچارهها را به كلى از هستى ساقط كردند. و حكومت اسلامى كه بشود، اين حرفها نيست تو [ى] كار. خيال نكنيد كه اين املاكى كه حالا از اين گردن كلفتها گرفته شده است، حكومت اسلامى مىآيد و مىگويد نه اينها را بدهيد به خودشان. يكى يكى را مىآيد مىنشاند حساب از آنها مىكشد: شماها ماليات دولت اسلام را بايد بدهيد؛ و هفتاد سال، صد سال، خودتان، پدرتان، جدتان نداده؛ اگر حساب بكنيم، زايد بر اين املاكى كه شما داريد، جواهراتتان را هم از شما مىگيريم؛ پولهاى بانكىتان را هم از شما مىگيريم براى اينكه شما بدهكار هستيد به دولت. وقتى املاك ملى شد، يعنى مال دولت اسلام شد، آن وقت البته دهقان لازم دارد، رعيت لازم دارد، كشاورز لازم دارد. نمىخواهد كشاورزى را مثل حالا بكند كه دستش پيش اسرائيل و امريكا دراز باشد كه تخم مرغ بده- نمىدانم- جوجه بده-