طرف مردم را اين طور ضعيف و ذليل و بيچاره نگه داشته بودند و همه گرسنه، بيچاره. يك عده هم البته مرفه داشتند از باب اينكه از خودشان بود يا اينكه روابطى با خودشان داشت؛ يا خير فرض كنيد يك دسته هم اين طور بود.
مردم بيدارند
در هر صورت، الآن مردم ديگر گوش به اين حرفها نمىدهند. حكومت را نظامى كنى، همين است كه هست. دولت هم نظامى كنى، خوب همين است كه هست. نظامى هست الآن ديگر؛ حالا تو تغييرش بده اسمش را دولت بگذار. الآن مدتهاست كه ايران با حكومت نظامى دارد مىگذراند. چند تا شهرش رسماً نظامى است، بقيهاش هم مِنْ غيرِ رسم نظامى است. خوب، غير نظامى در كار نيست. مگر تو مىتوانى بدون سرنيزه زندگى كنى؟ تو يك روز سرنيزه را بردارند به باد فنا خواهى رفت، نمىتوانى زندگى كنى.
حالا فرض كنيد كه امريكا نقشهاش هم اين باشد كه بعد از اين يك دولت ديگرى در كار بياورد و شاه را ببرد و يك كودتاى نظامى بكند، همين نظامى است و همين بساط و همين كشتار و همين كردار. مردم هم همانند كه هستند. دست برنمىدارند مردم. خوب مردم مىخواهند از زير اين بار بيرون بيايند. بايد فكر بكنند ... بايد رها كنند ايران را، بايد بروند سراغ كارشان، رها كنند ايران را.
ان شاء اللَّه خداوند همهتان را توفيق بدهد؛ موفق باشيد ان شاء اللَّه.