ايران؟! اينها اصلًا فكر [نمىكنند] اين حرفى كه مىزنند خوب، منعكس مىشود. اين يك آدمى است كه قدرتمند است، از ابرقدرتهاست، حرفش را منعكس مىكنند؛ در ايران منعكس مىشود، در ساير ممالك منعكس مىشود كه الآن كه شاه هست الآن ايران در ثبات و آرامش دارد زندگى مىكند! مردم همه آرام، همه راحت [در] منزلهايشان مىخوابند! اينجا هم به راحتى مشغول كسب و كارشان هستند! و مدارس هم همه آرام! دانشگاهها هم همه مشغول به تحصيلشان هستند با آرامش، با خوشى- براى اينكه شاه هستند در ايران! خوب، اين منعكس مىشود در دنيا كه يك همچو انقلابى كه الآن در ايران هست، در غياب شاه هست يا در حضور شاه هست؟ شاه نيستند و اين ناآراميهاى سرتاسرى هست؟ يا شاه هم تشريف دارند، در حضور مبارك «اعليحضرت» همه مردم ايستادهاند و مىگويند مرگ بر اين شخص، مرگ بر اين سلسله؟!
اين كشتارهايى كه در سرتاسر ايران ما هر روز مىشنويم، هر روز- تقريباً- از تلفنهايى كه از ايران مىشود اطلاع مىدهند كه فلان جا چند نفر كشته داشت، فلان جا چند نفر كشته داشت، فلان اعتصاب واقع شد، فلان جا اعتصاب شد فلان اداره اعتصاب شد، فلان دستگاه اعتصاب شد، اينها همه آرامش است كه با وجود شاه الآن يك مهد آرامى است ايران و ثبات دارد؟! يا اگر شاه باشد آرامش نيست؟ ما مىگوييم كه اگر شاه الآن باشد و بخواهد ادامه بدهد اين سلطنت غير قانونى و اين سلطه جهنمى را، ثبات ايران از بين مىرود؛ و رفته است و ايران در معرض سقوط است.
لاف و گزاف كارتر
آن شخص مىگويد كه اگر چنانچه شاه [بماند] يك ايران مستقل، يك ايران برومند، يك ايران قدرتمند، ثبات منطقه را، ثبات ايران را حفظ مىكند! و دنبالش هم آن انگشت مىگذارد روى آن قدرتمند و آن كسى كه استقلال را در ايران ايجاد كرده است و يك دولت برومندى است كه آن عبارت از دولت شاه است كه آرامش را حفظ كرده و استقلال را حفظ كرده است! و اگر چنانچه او برود، اين استقلال و آرامش- اين آرامش