آقا چه مىخواهيد از جان ما؟ فرهنگش را كه ملاحظه مىكنيم مىبينيم كه ما چقدر سال است كه مدرسه داريم، هفتاد سال تقريباً از عمر دار الفنون مىگذرد، تقريباً؛ و چقدر سالهاست كه ما دانشگاه داريم، و حالا يك لوزتيْن كه مىخواهد شاه عمل بكند يا بچه شاه عمل بكند، از امريكا يا از جاى ديگر باز طبيب مىآورند. يا هر كس يك قدرتى داشته باشد مىرود خارج عمل مىكند؛ اگر يك مريضى باشد مىرود در خارج مرضش را معالجه مىكند؛ پس معلوم مىشود كه ما [دانشگاه] نداشتيم. ما دانشگاه نداريم؛ اگر ما داشتيم كه بايد خودمان اداره كنيم، بايد طبيب از خودمان باشد. وقتى هم كه مىخواهند يك بنايى درست كنند، يك سدى درست بكنند، حتى يك اسفالتى بكنند، حتى يك جادهاى بكشند، باز هم كارشناسهاى خارجى. اگر ما كارشناس داريم، پس چرا از خارج مىآوريد؟ اگر داريم و مىآوريد، خيانت مىكنيد؛ يعنى به [ايرانىها] محول نمىكنيد، خيانت مىكنيد. اگر نداريم هم خيانت كرديد؛ براى اينكه به ملت ما خيانت كرديد كه بعد از اين همه سال حالا باز بايد يك بنايى كه درست مىكنيم، يك سدى كه درست مىكنيم، يك محلى بخواهيم براى [كارى]، درست بكنيم، بايد باز از خارج بياوريم؛ از امريكا يا از اروپا كارشناس بياوريم.
وابستگى شديد اقتصادى
به هر [شئون] آن، كه شما نگاه بكنيد مىبينيد كه لنگ است. به اقتصادش نگاه كنيد كه مصيبت است. الآن احتياج مملكت ايران به خواربار [به خارج] در [حدود] يازده ماه- آن طورى كه كارشناسها مىگويند- يا يازده ماه الّا سه روز احتياج به خارج دارد؛ يعنى يا سى روز يا سى و سه روز ايران مىتواند [خود را از نظر غذايى] اداره بكند. زراعتش يا كشتش زايد بر سى روز يا سى و سه روز را بايد از خارج بياورند، و مىبينيد كه دارند از خارج مىآورند. «اصلاحات ارضى» آقا به اينجا منتهى شد كه يك بازارى درست كرد براى امريكا، كه امريكا چيزهايى كه بايد بريزد دور، به ما بفروشد! نفت ما را كه دارند اين طور مىبرند كه بعد از سى سال ديگر، به قول شاه بعد از سى سال ديگر تمام مىشود. نه اينكه نفت تمام مىشود، نفت را تمام دارند مىكنند. دارند با اين لولههاى بزرگ كه به