زير بيرق اين امپراتوريها بود- يكى امپراتورى ايران بود يكى هم روم بود- هر دو را آنها فتح كردند. همچو تحركى در اينها آورد كه از جزيرة العرب راه افتادند آمدند ايران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا، همه جا را تسخير كردند! و تسخيرها تسخيرى نبود كه- مثلًا فرض كنيد- مثل ناپلئون باشد كه بخواهد يك مملكتى را بگيرد؛ تسخيرهاى اسلامى براى اين بود كه مردم را بسازد، مردم را موحد كند، مردم را عادل كند، مردم را روشن كند به مسائل. اين طور بوده است. نه اين است كه مىخواستند كشورگشايى بكنند. نه، مسائل كشورگشايى نبوده. مسائل اين بوده است كه مىخواستند مردم را رو به راه كنند؛ يعنى وحشيها را متمدن كنند؛ يعنى كسانى كه يكديگر را مىخورند. قرآن كريم در نيم قرن اين جمعيتى كه [با] هم هميشه جنگ مىكردند و [يكديگر] را مىخوردند، به يك صورت عادلانه درآورد كه با هم آن طور رفتار مىكردند كه ممالك متمدنه رفتار مىكردند و بالاتر از اين.
در هر صورت اسلام مثل مذاهب ديگر، يعنى مذاهبى كه حالا ظاهرش به ما رسيده، آن طور نيست. همه چيزهاى انسان را مىسازد. هم انسان را از حيث عقل مىسازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق مىسازد، هم انسان را از حيث ظاهر و آداب ظاهرى مىسازد، هم در همه امورى كه انسان به آن احتياج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حكومتها نيست كه فقط در امور- مثلًا- اجتماعى شان، سياسى شان، دخالت داشته باشند اما كارى به اين نداشته باشند كه خودش توى خانه چه مىكند، به اينها ربطى ندارد؛ هر كس توى خانه خودش هر كارى مىكند، حكومتها به او كارى ندارند. اگر در خانه خودش هم قماربازى بكند، حكومت چه كار دارد. اگر بله بيايد خلافِ- مثلًا- نظم به جا بياورد آن وقت حكومتها مىآيند سراغش. اسلام تو [ى] همان- در منزل خودتان كه [در] خلوت هستيد آنجا با شما كار دارد؛ در توى عائلهتان كه چند نفر هستيد باز كار دارد به شما. مىآييد توى همسايهتان با خودتان، با شما نسبت به همسايههايتان كار دارد؛ با همشهريهايتان باز كار دارد؛ با هم مذهبيهايتان كار دارد؛ با خلافِ مذهبيهايتان هم- همه، همه اينها را آداب دارد. يعنى اسلام اين طور نيست كه مثل حكومت اسلامى فقط