و به جاى نفتْ پايگاه براى امريكا درست كرده است خيال كرده است كه اين اسلحهها ارز است؟! پول است؟! اشتباه كرده اين؟! به خيال اينكه دارد پول مىگيرد، ليره مىگيرد، اين چيزها را گرفته است؟! اين جنايتهايى كه در ايران تا حالا كرده است، حبسهايى كه كرده، زجرهايى كه كرده، شكنجههايى كه داده، قتلهاى عامى كه كرده، اينها اشتباهى بوده؟! مثلًا به مدرسه فيضيه كه ايشان كماندوها را فرستادند و ريختند در مدرسه فيضيه و قرآنها را آتش زدند، عمامهها را آتش زدند، جوانها را دست و پا شكستند، حجرهها را خراب كردند و شكستند، خيال مىكرده است كه اين يك جايى از روسيه است و حمله به روسيه است و اشتباهى، اشتباه از كار درآمده؟! عقيده ايشان اين بوده است كه مدرسه فيضيه يك جايى است كه از محلهاى اجانب است؟! يا اين اشخاصى كه ايشان حبس كرده، اشتباه كرده و اين اعتقادش اين بوده است كه در باغستان اينها را برده است؟! و حالا معلوم شده نه، اين حبس بوده نه باغ؟! اين اشخاصى را كه از علما در حبس رفتند يا كشته شدند، يا پاى آنها را در روغن داغ گذاشتند يا- آن طور كه مىگويند- اره كردند پاى بعضيها را، و همين طور از رجال سياسى، اشتباهات بوده؟! اينها تخيلات بوده است؟! حالا از اين اشتباهات ديگر ايشان نمىكنند! ديگر از اين اشتباهات، حالا تعهد دارند مىدهند؟! مگر همين ايشان نبودند كه اول سلطنتشان قسم خوردند، تعهد دادند. خوب، كسى كه بخواهد سلطنت پيدا بكند اين تعهدات را بايد بدهد. ايشان تعهد داده و همين التزاماتى كه حالا دارد مىگويد، آن وقت هم داده است، و بعد از آن تعهدات و التزامات اين كارها را كرده. حالا يك تعهد ديگرى كه مىدهد، يعنى حالا فرق كرده است اين تعهد با آن تعهد؟! يا اين حالا يكجور تعهدى است كه ديگر قابل برگشت نيست؟! اين تعهد آن وقت برگشت داشته، اما حالا اين تعهد ديگر قابل برگشت نيست؟! حالا اين اشتباهاتى كه كرده است چطور جبران شده است؟ مىشود؟ ده سال عمر يك انسان را، نه يك انسان، آن قدر انسان را، ده سال در حبس، در يك محفظه با آن وضع، با آن شكنجهها، با آن اذيتها، با آن اهانتها، ده سال، پانزده سال- يك قدر كمتر يك قدر بيشتر- عمر اينها را تلف كرده، اينها جبرانش چيست؟ همين تعهدِ آقا جبران كرد اينها را كه «من