تنها نكنيد. هم اينجا را داشته باشيد و هم آنجا را داشته باشيد. فقط اينجا نباشد. اسلام مثل مسيحيت نيست كه بگويد برو كنار بنشين؛ و آن را هم من نمىدانم كه مطلبْ مطلبِ مسيح است، يا مطلبْ مطلبِ آخوندهايى است كه به مسيح نسبت مىدهند. من باز نمىتوانم بفهمم كه مسيح يك همچو تربيتهايى داشته باشد كه مثلًا اين انسان را كه در اين دنيا خدا فرستاده و نعمتها را به او داده؛ مثلًا چون [آيا بىدليل] قطع كرده است اين نعمتها را از او نمىشود اين طور باشد. حضرت مسيح، پيغمبر بزرگ، نمىشود كه تربيت اين طورى بكند كه اگر ظالم اين طرف صورتت زد، صورتت را بگير تا يكى هم آن طرف بزند. اين حرف شيطان است نه حرف مسيح. مسيح انسان است؛ مسيح، پيغمبر بزرگ است؛ اين آخوندهايشان، كشيشها اينها هستند كه همچو حرفهايى درست كردند. خودشان هم عمل نمىكنند، نه اينكه خيال كنيد كه خودشان عمل مىكنند؛ خودشان مىگويند كه رفقايشان عمل بكنند! اين تربيت مسيح اين نيست.
اجتماع احكام اخلاقى و اجتماعى در اسلام
در هر صورت، اسلام ديگر تزش روشن است، واضح است. هر كس اين احكام اسلام را مىبيند [كه] اسلام احكام جنگ دارد. اين قدر در قرآن راجع به جنگ با كفار و جنگ با اشخاصى كه فاسد هستند، در قرآن هست: شمشيرها را بكشيد و اين علف هرزهها را قطعشان كنيد، اينهايى كه مىخواهند بشريت را به فساد بكشانند، اينهايى كه ريختند به جان مردم؛ شمشير را بكشيد، اينها را قطعشان كنيد يا آدمشان كنيد. اين، اگر بشود آدمشان بكنيد، اگر نه قطعشان كنيد. اين يك چيز فاسد، يكوقت مىبينيد كه يك جامعه را فاسد مىكند. قرآن و اسلام هم راجع به جنگها صحبت دارد، و در قرآن زيادْ آياتْ راجع به جنگها هست، و هم راجع به صلحها صحبت دارد و هم راجع به تربيت اخلاقى حرف دارد، هم راجع به تربيت بدنى دارد. همه چيز در قرآن هست. قرآن مشحون از همه امورى است كه انسان به آن احتياج دارد؛ يعنى اين آدم يك موجودى است كه احتياجاتش زياد است، احتياجش ابعاد دارد؛ همچو نيست كه يك نحو احتياج داشته باشد. در حيوانات، احتياجشان همين احتياج مادى است؛ ديگر غير از اين احتياج