افيون جامعه است، بايد انسان ببيند كه اولًا اين حرفى كه اينها مىگويند و تبليغى كه اينها مىكنند، اساس اين حرف چه است؟ براى چه يك نفر روزنامهنويسى كه در شوروى هست يك همچو مطلبى را- تيترى را- در روزنامهاش مىنويسد؟ اين چه نظرى دارد كه از آن طرف دنيا يك همچو مطلبى را مىنويسد كه اسلام كذا يا دينْ كذا، و اساس اين مطلب چه هست؟ اساس اين مطلب همين است كه اينها كه مىخواهند استفاده بكنند از شما و مملكت شما، استثمار كنند شما را و مملكت شما را هم هر چه دارد ببرند؛ بايد آن چيزهايى كه احتمال مىدهند كه مانع باشد از اين غارتگرى، اينها را از جلو بردارند كه آزادانه بتوانند يك كارى را كه مىخواهند انجام بدهند. چه بكنند؟ اين مانع يا احتمال مانعيت در چه هست؟ يكى در اسلام است- خود اسلام، يا دين. نه اينكه اينها همين طورى خودشان گفتند؛ اينها مطالعات كردند و روى مطالعاتْ اين مسائل را مىگويند، طرح مىكنند. اينها متن قرآن را مطالعه كردهاند، اسلام را هم مطالعه كردهاند و فهميدهاند كه قرآن يك كتابى است كه اگر مسلمانها به آن اتصال پيدا كنند تودهنى مىزند به اين اقوامى كه مىخواهند بيايند سلطه پيدا كنند بر مسلمين. قرآن مىگويد هر گز خداى تبارك و تعالى سلطهاى براى غير مُسْلم بر مُسْلم قرار نداده است. هر گز نبايد يك همچو چيزى واقع بشود؛ يك تسلطى، يك راهى، حتى يك راه نبايد پيدا بكند: لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[1] اصلًا راه نبايد داشته باشند مشركين؛ و اين قدرتهاى فاسده راه نبايد داشته باشند بر مسلمين.
اينها مطالعه كردند، ديدند كه وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است كه اگر اين متون را مسلمين بر آن اطلاع پيدا كنند و اتصال پيدا كنند مسلمين بر قرآن و متشبث بشوند به قرآن و اسلام، فاتحه اين غارتگريها و اين سلطهجوييها را مىخوانند؛ پس چه بكنند كه اين سلطهجوييها به قوّت خودش باقى باشد و اين غارتگريهاهم ادامه پيدا كند؟ اينها بايد اين ملت را از اسلام جدا كنند. اديان ديگر هم، چون اين مطلبْ تابع به آن طور كه مثلًا
[1] سوره نساء، آيه 141: «هر گز خداوند راهى براى كافرين عليه مؤمنين قرار نداده است».