وزيرى كه خير، بسيار هم آدم خوبى است فرض كنيد و اجزائش هم و ساير وزرا هم انتخاب كند همه را از دانشگاه يا از رجال پاكدامن- اگر آنها لبيك بگويند به اين حرفها- اما مردم سرِ وزرا حرف ندارند تا ما مردم را اقناع كنيم به اينكه آقابسم اللَّه، وزير خوبْ ما به شما تحويل داديم! آنها مىگويند ما اصلًا سلسله شاهنشاهى را نمىخواهيم! اصل نظام شاهنشاهى نظام باطل غلطى از اول بوده. حالا نظام شاهنشاهى را فرض بكنيم همه ملت اين حرف را نزنند، اما سلسله پهلوى كه ديگر نمىشود كسى انكار كند كه همه ايران دارند مىگويند ما سلسله پهلوى را نمىخواهيم. آنها مىگويند ما سلسله پهلوى نمىخواهيم، شما مىگوييد كه من وزير را برداشتم يك وزير ديگر نصب كردم! جواب آن سؤال اين جواب نيست. خواست مردم اين نيست تا اينكه مسأله به اين ختم بشود. اگر خواست اين بود كه ما وزيرمان بد است، ما وكيلمان بد است، خوب وزير را عوض مىكردند، وكيل را عوض مىكردند، مىشد؛ اما وقتى خواستِ مردم آن نيست، شما يك كارى مىكنيد كه خواستِ مردم نيست؛ آنى كه خواستِ مردم است نمىكنيد، پس نمىتواند درست بشود. اين هم به شكست منتهى مىشود. صد در صد شكست است براى اينكه يك مطلبى نيست كه يك كلمهاش درست باشد. اين نيرنگ هم هر جورىاش بكنند فايده ندارد؛ بخواهند نظامىاش كنند، نظامى هست و شكست خورده؛ نظامى شكست خورده. يك نظام ديگر رويش بيايد، معلوم نيست حالا ديگر همچنين هم نظاميها هم قبول بكنند اين معنى را؛ براى اينكه وقتى ديدند يك نظامىِ قلدرى مثل آن مردك شكست خورده، آنها هم ديگر بالاتر از او نيستند در شقاوت! مىدانند كه آن هم شكست خورده است. پس، نه حكومت نظامى و نه كودتاى نظامى و نه اين خدعهها و حكومت آشتى- اينها فايدهاى نكرد.
تشبث شاه به «كولى» هاو چماق به دستها
يك راه ديگر هم اينها دارند طى مىكنند و آن اين است كه تشبث كردند به «كولى» ها. خدا مىداند كه ننگ يك مملكت است كه قواى انتظامى دارند و قواى انتظامى را از آنها مأيوسند يا جرأت نمىكنند كه همه شان را وادار كنند به كار، يك