رأس تمدن بزرگ واقع شده كه فرهنگ بايد يك فرهنگى باشد موافق با تمدن؛ و فرهنگ ما وقتى كه ملاحظه مىكنيد يك فرهنگ وابسته غير مترقىِ منحط كه جوانهاى ما را نگذارند يك قدم بالاتر از يك حدى- تا يك حدى- يك قدم بالاتر بروند. در ايران كه اين طور است هيچ، اين جوانهاى ما كه آمدهاند در خارج: همين ديروز پريروز ديشب، كىْ، چند تايشان- جوانهاى خوبى- آمدند اينجا تو اين اطاق پيش من گفتند كه ما در فلان مملكت- كه حالا ديگر يادم هى زياد نمىماند- ما در آنجا تحصيل مىكنيم لكن به ما چيزى نشان نمىدهند. ما همان جا هستيم به اسمْ! گفت ما تحصيلاتمان در ايران به يك حدى بود، اينجا كه آمديم ما را در حد پايين تر الآن دارند استعمال مىكنند! در حد پايين تر! و ما همين طور اينجا هستيم بيخود. و شما اجازه بدهيد كه ما برويم به ايران، آنجا بلكه يك كارى انجام بدهيم، يعنى كارى با برادرانمان انجام بدهيم.
جلوههايى از فرهنگ وابسته
در ايران بنا بر اين بوده است كه يك فرهنگ وابسته، فرهنگ «وابسته» به معناى اينكه يك فرهنگى داشته باشيم ما، دانشگاه داشته باشيم، نگويند دانشگاه نداريم، دانشكده، دانشگاه، دانشسرا، همه اين الفاظِ موافق با فرم تمدن، الفاظش را داشته باشيم لكن محتوا نداشته باشد كه صورتْ شبيه تمدن ولى تو خالى! از اولى كه مدارس در ايران- مدرسهاى كه مىخواسته كه يك رشدى بكند- در ايران تأسيس شده- از اول اين طور بوده منتها به اين فساد نبوده- از اول اين طور بوده كه بنا بر اين بوده است كه نگذارند يك فرهنگ به معناى واقعى در ايران تحقق پيدا بكند؛ براى اينكه آنها مىدانستند كه اگر يك فرهنگ حقيقى واقعى و يك تحصيلكردههاى صحيح در ايران پيدا بشود، مزاحمت خواهند كرد؛ با مقاصدى كه آنها دارند و با منافع آنها، كه منافعشان چپاول كردن مال اين ملت است، مزاحمت دارد. اينها از اول نقشه را جورى كشيدند كه اين فرهنگْ يك فرهنگ كه قابل اين باشد كه اين جوانهاى ما را ترقى بدهد و يك جوان فرهنگى صحيح بار بياورد، از اين مانع شدند. و حالا ديگر به آن شكوفايى، مسئلهاى كه آنها خواستند، درآمده كه اصلش هيچ فرهنگ ما صورت فرهنگ به معناى واقعى ندارد؛ و جوانهاى ما را