من تقصير ندارم. مطلبْ يك مطلبِ شوخى نيست. مطلبى است كه يك ملتى كه در طولِ تاريخ زير سلطه سلاطين جور بوده؛ در طول تاريخ 2500 سال زير سلطه سلاطينى بوده است كه همهاش جور بوده، حتى آن عادلهايشان هم خبيث بودند، حتى آن انوشيروان عادلش هم از خبيثها بوده، حتى آن شاه عباسِ جنت مكانش هم از اشخاص ناباب بوده؛ پسر خودش را كور كرده؛ در طول تاريخ، اين ملت زير سلطه و چكمه اين سلاطين خبيث بوده.
استعمار قرنها نقشه كشيده
و در دويست سال پيش از اين، سيصد سال پيش از اين، كه خارجيها راه يافتند به اينجا و مطالعات كردند و همه چيز را بررسى كردند: روحيه مردم را بررسى كردند، زمينها را بررسى كردند، با شتر رفتند بيابانهاى ما را بررسى كردند كه چه دارد و چه ندارد؛ تاريخ را ببينيد با شتر اينها آمدند رفتند- آن وقتى كه اتومبيل و اينها نبوده است- با شتر رفتند تمام اين بيابانهاى بىآب و علف را گردش كردند و مطالعه در آن كردند، مطالعه در روحيه همه اين مملكت و اشخاصى كه در اين مملكت؛ يعنى طوايفى كه در اين مملكت هست، از بلوچ گرفته تا عرض مىكنم كُرد گرفته تا لُر گرفته، همه را مطالعه كردهاند كه چه جورى مىشود اينها را نگهشان داشت به حال عقبماندگى، و اينها را قانع كرد به اينكه يكوقت انقلاب نكنند؛ از آن وقت تا حالا ما زير سلطه امريكا و اروپا هستيم. اولش اروپا بوده و انگلستان بوده و اينها، و بعدش هم حالا امريكا آمده است در كار كه بدتر از آنهاست. شوروى و امريكا. هر كس از يك طرف! خوب، اينها مىخواهند مخازن ما را ببرند، همه چيز ما را مىخواهند از بين ببرند، استفاده كنند و ما را به يك حال عقب مانده بيچاره نگه دارند. خوب، چه بكنند؟ مطالعه كردهاند، به اين رسيدهاند كه بايد اينها را از هم جدا كرد. خيلى مسائل اينها دارند، خيلى مسائل دارند. بايد به واسطه همين [مسائل] مسلمين را اول از هم جدا بكنند كه اين عراق و اين ايران و اين افغانستان و آن پاكستان و اين چه و آن چه، اينها از هم جدا، هر كدام با ديگرى جنگ بكنند. خوب، اين يك راه، فرجهاى است براى اينكه نتوانند اينها به خودشان مشغول باشند و نتوانند اينها با هم مجتمع بشوند كه