صحبت رفاقتى مثلًا بكند، اين ديگر روشن نباشد، خودش هم دستگاه و بارگاهش اين مسجد است؛ توى اين مسجد مىآيد مىنشيند، همه مىآيند حرفهايشان را به او مىزنند، از مسجد هم لشكر درست مىكند، مىفرستد به اين طرف و آن طرف براى، عرض مىكنم پيشرفت اسلام، لكن زندگىاش همان است كه عرض كردم كه يك پوست هست و يكوقتى كه شبِ مردنش، شب شهادت حضرت، وقتى كه مهمان بود منزل دخترش، نمك آورد و شير؛ گفت: تو چه وقت ديده بودى كه من- به حسب نقل- دو تا چيزِ همراه بخورم؟ رفت نمك را برداشت؛ فرمود كه به جاى نمك، شير را بردار؛ نان با نمك خورد. اين سلطان حجاز و ايران و سوريه و لبنان و عراق و ماوراى اينها، اردن و امثال ذلك. اين شب آخر زندگى ايشان در حال آن قدرتمندى. ايشان، خواهر بزرگوارِ اين آقا (؟) خواهر جنايتكار اين جنايتكار، پنج ميليون دلار خرج گلكارىِ- نوشته بود خرج گلكارى اين ويلايى كه ايشان تهيه كرده است در خارج! ديشب هم كه در يكى از روزنامههاى اينجا من خواندم كه نوشته بودند، آورده بودند، شب چهارم آبان شاه خودش با فرح جشن گرفته! براى اينكه ديگران كه از خانواده او بودند همه رفتهاند، پولها را برداشتند و رفتند! مال اين ملت رفت به امريكا؛ و چند روز پيش از اين هم گفتند كه از ايران تلفن كرده بودند كه يك طياره پرِ جواهرات- جواهرات سلطنتى- را نقل كردند به امريكا. حالا كه ايشان احتمال رفتن مىدهد، دارد چپاول مىكند اين ملت را؛ دارد مىبرد.
حكومت اسلامى: نبود هرج و مرج و غارت
ما كه حكومت اسلامى مىگوييم [يعنى] اين هرج و مرج نبايد باشد، به ما مىگويند كه شما حكومت اسلامى مىخواهيد بكنيد، مىخواهيد كه اصلًا چرخ اين مملكت را بخوابانيد! اين غلط است مىگويند، اينها تبليغات باطل است. ما چرخها را به راه مىخواهيم بيندازيم. الآن چرخهاى مملكت طرف اروپا دارد حركت مىكند؛ نفتهاى شما الآن به اروپا و امريكا دارد مىرود. ما مىخواهيم جلوى اين گرفته بشود؛ يك مقدار عاقلانهاش فروش برود، آن هم ارز دست ما بيايد، نه اينكه نفت ما را ببرند و پايگاه براى