كرد؟ چه بكنيم؟» خوب معلوم است چه مىخواهى، بگذار برو. ديگر چه مىخواهى از جان اين ملت؟ علاجش با خودت است، بگذار برو. حالا هم كه دارد طلاها را مىبرد؛ و پريروز، ديروز به ما اطلاع دادند كه روز قبل، طيارهاى كه پر بوده است از جواهرات سلطنتى فرستادند برايش رفت؛ پدرش هم همين كار را كرد؛ گرفتارى ملت اينهاست.
نزاع ما براى ملت و منافع ملت است
ما اختلاف شخصى و خانوادگى با تو نداريم كه مىگويى كه اين خمينى با من اختلاف شخصى دارد. چه اختلاف شخصى من با تو دارم؟ چه كردى؟ به شخص من چه كارى تو دارى؟ من با ملت دارم حرف مىزنم؛ ما درد ملت را داريم، نه درد خودمان را. ما مىگوييم تو با ملت ما دارى چه مىكنى؛ تو با اسلام ما چه كردى يا چه مىكنى؛ تو با علماى اسلام ما دارى چه مىكنى. شخصيتى توى كار نيست؛ نزاع ما سر ملت است، سر اسلام است كه تو دارى تمام مخازن ايران را به باد مىدهى و به ديگران مىدهى و ما مىگوييم: نه، نبايد؛ بايد مال خودمان باشد؛ گرسنههاى ما بايد سير بشوند. ما حرفمان اين است كه اين برهنهها و گرسنههايى كه توى كوچهها دارند مىگردند و هيچ چيز ندارند و گرفتار هستند، اين رعيتهايى كه به اصطلاح خودتان با اصلاح ارضى خواستيد كارى بكنيد، براى امريكا هم كرديد آن كار را، و «مأموريت» تان را براى «وطن» تان هم انجام داديد و مأموريتى كه امريكا به شما داده بود، انجام داديد و يك مملكتى را محتاج كرديد در همه چيز به امريكا و خارج.
فرياد ملت: آزادى، استقلال
درد ملت كه الآن فريادش بلند است، [و] همه فرياد اين است كه ما آزادى مىخواهيم، ما استقلال مىخواهيم. ما نمىخواهيم كه اين، مخازن ما را به باد فنا بدهد؛ بعد از بيست سال ديگر نه نفت داريم، زراعتمان را هم كه از بين بردند، هيچ چيز نداريم. وقتى هيچ چيز ندارد اين ملت، آن وقت چطور زندگى كند؟ اين نسل آينده چطور زندگى بايد بكند؟ ما مسئوليم نسبت به نسل آينده. ما بايد الآن هر چه قدرت داريم اعمال