كه بعد از سى سال ديگر، به گفته شاه ما نفت نداريم؛ نداريم آقا! كى اين «ندارى» را براى ما آورده؟ ايشان. ما نفتمان از بين مىرود؛ كى از بين برده؟!
براى اينكه بىاندازه دارد مىفرستد؛ از اندازه احتياجات مملكت زيادتر دارد مىفرستد، نه هيچ چيز به دست مملكت مىآيد، [نه نفتى باقى مىماند]؛ مردم اين خيانتها را [مىبينند و] مىگويند: ما نمىخواهيم اين خائنها را. مىگويند: اينها خيانتكارند، اين خائنها را نمىخواهيم. داد مردم اين است.
شما مردم كه اينجا هستيد، منِ طلبهاى كه اينجا نشستهام، شما آقايى كه آنجا نشستهاى، آن دانشگاهى و دانشكدهاى، آن دبيرستانى، آن همه زن و مرد، اين كار از شما بر مىآيد كه هر كدام در هرجا كه هستيد، با آن عدهاى كه تماس داريد، مسائل ايران را طرح كنيد. اگر چند هزار جمعيت اينجا كه ايرانى هستند هر كدام به بيست نفر، به ده نفر كه بتواند؛ به مردم بگويند مطلبشان را، يك موجى در اينجا پيدا مىشود كه خدمت است. لازم نيست كه ما راه بيفتيم برويم ايران. از من هى مىپرسند بعضيها كه ما برويم آنجا؟ نخير، اين كارى [كه] شما مىتوانيد اينجا بكنيد، اين هم خودش يك نقشى است كه شما در اين مملكت كه هستيد، در فرانسه هستيد، در آلمان هستيد، در هر جا، امريكا، هر جا، هر كدامتان در آن مدرسهاى كه مىرويد، در آن مؤسسهاى كه مىرويد، وقتى ده نفر را مىبينيد بايستيد حرفتان را بزنيد به ايشان؛ بايستيد، زبان آنها را كه مىدانيد، صحبت كه مىتوانيد بكنيد، بايستيد صحبت كنيد با ايشان؛ بگوييد كه ايران الآن وضعش چه جور است؛ گرفتارى مردم چيست؛ گرفتارى مردم زير سر آقاى كارتر و امثال اينهاست؛ زير سر شوروى [و امثال اينهاست]؛ او گاز ما را دارد مىبرد، و او نفت را مىبرد؛ غارت دارند مىكنند. اينها را به مردم بگوييد. اگر چنانچه تبليغات تأثير دارد، شما بعد از اين مدت، شايد يك مدت كوتاهى بتوانيد كه مطلبتان را به اين تودههاى مردم كه تبليغات آنها ممكن است آنها را مُعْوَج و منحرف كرده باشد، به اين تودههاى مردم مطلبتان را حالى كنيد. يك جمعيت زيادى مىتوانند [مطلبتان را بشنوند و پشتيبان شما شوند]؛ اينها يك جمعيت زيادى [هستند] كه [وقتى] پشتيبان شما شدند، [كمكتان مىكنند]؛ آنها هم